یا لطیف
اصلا یادم نمی رود انگار همین دیروز بود که پیشم آمد ، از من پرسید سوالی دارم که دوست دارم پاسخش واقعیت باشد نه دروغ ، نه وعده وعید ونه امید واهی !
چند ماهی بیشتر تا کنکور نمانده است و من وقت زیادی را از دست داده ام آیا دراین فرصت با قیمانده می توانم در کنکور قبول شوم ؟!
چشمانم را که به او دوخته بودم به زیر انداختم ، فکری کردم و تبسمی ! و سپس گفتم جواب سوال تو به پاسخ هایت به سوال های من بستگی دارد پس خوب گوش کن و به خودت با عمل و رفتارت پاسخگو باش که شرط موفقیت تو عمل ، عمل و عمل است .
فرض کن دوستی خودکاری به تو هدیه می دهد مُهر و موم شده با رنگی قوی و ثابت ! اما تو نمی توانی جوهر داخل آن را ببینی . امکان دارد قلم در همان لحظات اول با نوشتن کلمات نخستین از حرکت بایستد و یا امکان دارد به قدری دوام آورد که تو بتوانی یک یا چند شاهکار خلق کنی ، شاهکاری که تا ابد بماند و مسیر زندگیت را دگرگون کند ، اما تو پیش از نوشتن از چند و چونش آگاه نیستی .
تو می توانی خود کار را باز کنی و تلاشت را آغاز کنی و همچنین می توانی آن را بدون استفاده روی میزت بگذاری تا آرام آرام خشک شود و فرصت نوشتن از تو گرفته شود .
اما اگر تصمیم گرفتی بنویسی ،
• چه می نویسی ؟ شاهکارت را چگونه تمام می کنی ؟
• مدام نقشه می کشی پشت نقشه یا نوشتن کلمات را شروع می کنی ؟
• با احتیاط و ترس و لرز می نویسی ؟ یا با باور آنکه جوهرش هرگز تمام نمی شود با اعتماد به نفس و آرامش می نویسی ؟
• از چه می نویسی ؟ موفقیت ؟ پیروزی ؟ بالندگی ؟ هدف و عشق ؟ یا شکست ؟ نفرت ؟ شک و دو دلی ؟ شوخی و خوشمزگی و …؟
• تنها برای خوشنودی خود می نویسی یا دیگران را نیز مد نظر داری ؟پدرت ؟ مادرت ؟ خانواده ات ؟ مردمت و …؟
• شیوه نگارشت چگونه است ؟ شجاعانه و قوی یا بزدلانه و حقیر ؟ پرنقش و نگار و باشکوه یا ساده و ناچیز ؟
و هنوز صحبت هایم تمام نشده بود که دیدم دستانش را با قدرت به هم می فشرد و آرام آرام نم اشکی از گوشه چشمانش جاری می شود و با خود می گوید خیلی ها برای من زحمت کشیده اند تا موفقیت مرا ببینند من نیامده ام که نیمه راه مسیر را ترک کنم آمده ام که تا پایان بمانم ! و بلند ترگفت : ممنونم استاد من پاسخم را یافتم .
همین امروز به مدرسه آمده بود تا خبر شاگرد اولی ترم پنجمش در دانشکده برق دانشگاه امیر کبیر را برایم هدیه آورد وچه خوب پاسخی بود برای سوالاتم …!
راستی پاسخ تو چیست ؟ بله همین تو که با شروع ترم دوم پیش نگرانی و پر سوال ! همین تو که همین هفته پیش با دریافت ترازت در آزمون جمع بندی پیش 1 دوباره ترسیدی و ته دلت خالی شد ؟ همین تو که مدام از خودت و بقیه می پرسی چه می شود آیا می توانم قبول شوم آیا هنوز فرصت باقییست و …
جواب تو هرچه باشد پاسخ من این است که :” زندگی همچون بومرنگ است . افکار ، کلمات و اعمال ما دیر یا زود با دقتی شگفت انگیز به خودمان باز می گردند .”
ارادتمند – دکتر شهاب شافعیان
منبع : shahabanari.com