سلام
داقعا چرا انتشارات اندیشه سازان از کار تعلیق شد؟
نویسنده هاش کجا رفتن؟( البته بهمن جون رو میدونم کجاست
مدیرش چی شد؟
خودش چی شد؟؟!!!!!!!!!!!
سلام
داقعا چرا انتشارات اندیشه سازان از کار تعلیق شد؟
نویسنده هاش کجا رفتن؟( البته بهمن جون رو میدونم کجاست
مدیرش چی شد؟
خودش چی شد؟؟!!!!!!!!!!!
متن خداحافظی دکتر میثمی:
اول منبع رو بگم:
اندیشه سازان
چه قدر سخت است برایم، نوشتنِ آخر این قصه. ای کاش می شد آخرِ این قصه را یکی دیگر بنویسد. حالا که نشده باشد، اشکالی ندارد، تجربه ی سختی همین لحظه ها هم واقعه ای است برای خودش، و بین این که چنین لحظه ای در زندگی آدم اتفاق افتاده باشد، یا نیفتاده باشد، باز هم کلّی توفیر دارد در چه آدمی شدنِ بعدیِ آدم. دنیا کارخانه ای است که انواع و اقسام محصولات- اعم از ثابت یا متحرک، جاندار یا بی جان و ...- را تولید می کند، و از میان آن همه محصولات جاندار متحرکش، اسم یکشان هم آدم است، و عجب محصولی هم هست این آدم! فرایند تولیدش نه فقط به تولّد منحصر است، که در تمام طول هستی اش، شدن است، و آن چه در تمام امتداد این "بودنِ مدام شدن" برایش رخ می دهد، همچنان چه گونه بودنش را، و صفاتش را و خصوصیاتش را دستخوش تغییر می کند، و محصول آخر این انسان، آن سان است که در آن انتهاست، آن جا که دیگر قرار است از رده خارج شود. آن جا که شمارش معکوس تعداد نفس های زندگی اش آغاز می شود: نه... هشت... هفت... شش.......!این گونه است که هر آن چه برای ما اتفاق می افتد، بخشی از روند شدن ما است، و لحظه هایی که فشار بر روی ما زیاد است هم، گاهی می تواند خردمان کند، و گاهی برعکس، سخت ترمان می کند، هم چنان که ضربه های پتک بر آهن تفتیده، فولاد حاصل می آورد، یا آن چنان که ذغال، تحت فشار کرورها ساله ی طبیعت، به الماس مبدل می شود.از این منظر است که با تکیه بر نظام علّت و معلولی جاری در پدیده های هستی، جاری در هر آن چه که می شود، در مسیر شدن، و با تکیه بر تمام آن قواعدی که در قالب چنین نظامی بر جهان هستی حکم فرماست { و ما یعنی **** sapiens ها به واسطه ی خصوصیات و ویژگی های ذهنی خودمان (به کمک مغزافزاری با تمام توانایی های حیرت انگیز و محدودیت های حیرت انگیزش)، تقسیم بندی هایی برای قواعد آن هستیِ واحد کرده ایم با نام های مختلفی از قبیل قواعد روان شناختی، جامعه شناختی، زیست شناختی، فیزیکی، شیمیایی، ریاضیاتی(!) و ...، با تکیه بر تمام این ها و قواعد جاری شان، و بداهتاً نه از منظری خرافی آن چنان که پدربزرگها و مادربزگهای مان معتقد بودند،} معتقدم آن چه واقع می شود برای آدمی، بالقوه از جنس خیر و نیکویی است در مسیر شدن آدمی، حال در لحظه، ممکن است به سبب ندیده شدنِ آن شبکه ها، طور دیگری به نظر بیاید.با وجود تمام این فلسفه بافی های، نهایتاً من هم یک **** Sapiens هستم، و هم چنین تابع بخش های دیگری از ویژگی های همین گونه نیز. بخشی در ساختار جسمانی ذهن خود دارم به نام سیستم لیمبیک که جایگاه عواطف، احساسات، غلیانات و هیجانات روحی من است، و با بسیاری از بخش های دیگر مغزم پیوند دارد. با بسیاری از خاطره ها، انس ها، الفت ها، تعلق خاطره ها و ... که هر کدام به صورت نظام ها و حلقه هایی از مدارهای نورونی و به صورت ترکیب ویژه ای از قرار گیری مولکول های شیمیایی در سیناپس های سلول های عصبی ام شکل گرفته اند و مجموعاً بخش از شخصیت من را تشکیل می دهند، بخشی از هویت من و حاصل کارکرد شبکه ای و نظام مند همه ی این هایِ نظام یافته در آن مغزافزار، به صورت احساسات ی عمیق و دوست داشتنی، گاه با درون مایه ی نوستالژیک، در من هم بروز می کند.خُب، حالا دیگر حدود 10 سال است که در این قابل کار کرده ایم، در قالب "اندیشه سازان". و اگر چه قضاوت هر شخص یا هر گروه را درباره ی خود یا خودشان معتبر نمی دانم (به سبب ساختار ویژه ی روان، که غالباً قضاوت درباره ی خود را به واسطه ی وجود مکانیسم های کاملاً ناخوداگاه دفاعی –ناخودآگاهانه از مسیر حقیقی اش منحرف می کند، آن هم در کمال حق به جانب بودن!)، با این وجود، به عنوان قضاوتی نامعتبر- که آن مختصر ارزش وجودی اش هم بیشتر محصول تفسیر بازخوردها، عکس العمل ها، اظهار نظرها و ابراز محبت اطرافیان است، و البته باز هم به سبب آن که مشاهده و تفسیر این بازخوردها توسط همان خود صورت گرفته، از اعتبار آن کاسته شده- چنین می پندارم که اگر اندیشه سازان در این 10 سال پدید نیامده بود و کار نکرده بود چیزی در روند آموزش و فرآیند تفکر آموزشی در این کشور کم می بود، باری زمین مانده می بود، جای یک چیزی خالی مانده می بود. از این بابت به عنوان عضوی از این گروه خوشحالم و احساس غرور می کنم و احساس افتخار.انتشار بیش از 6 میلیون جلد کتاب توسط اندیشه سازان در طی این دوره جریانی را در این کشور ایجاد کرده، به تولّد نگاهی از نوعی دیگر در روند آموزش کمک کرده، در میان دانش آموزان، کارشناسان آموزشی و خانواده ها.و امروز رسیده ایم به آن نقطه که هر کاری –یا دقیق تر بگویم، هر مرحه از یک زنجیره کارهای تکاملی- دارد. امروز روز پایان ما است. اندیشه سازان آنچه که مایه اش را داشته انجام داده و حتی بسیار بیش تر از آن مایه هم ادعا کرده! و 10 سالی همچون کرمینه ای شب تاب در عرصه ی آموزش این کشور درخشیده است. اما امروز، گاهِ پیله تنیدنش فرا رسیده، بایستی پیله ای دور خود بتند و درون آن فرو رود، نه خودش می داند و نه کسی دیگر، که این پیله چه گونه است، کجاست، دگردیسی درونی آن تا چندین زمان طول می کشد و ... فقط قاعده احتمالاتِ جاریِ هستی، این گونه به دلمان گواهی مید هد که شاید یک روز این پیله بشکفد و از درون آن چیزی خارج شود. قانون این طور می گوید که اگر این رخ دهد، از آن به بعد اسمش دیگر کرمینه نخواهد بود، حالا این که اسمش بعد از آن چه باشد برمیگردد به آن که ذات حقیقی اولیه اش از ابتدا چه بوده باشد. شاید از درون آن سوسک بیرون بیاید، شاید شاپرک. به خمیرمایه ی اولیه اش بستگی دارد و به اعمالی که در دنیای درون آن پیله – حتی در راستای تغییر ذات خودش- انجام دهد. شاید هم در طول این مدت سرما بزندش، پرنده ای گرسنه بخوردش یا هزار و یک بلای طبیعی و غیر طبیعی دیگر سرش بیاید و هرگز از پیله بیرون آمدن خودش را نبیند! و اینک صمیمانه ترین و خالصانه ترین ارزوهای قلب های پاک شما را بدرقه ی راه خود می طلبد. نیک بخواهید که رو سیاه از پیله به در نیاید، شاپرک باشد و دیگر نه آن چیزهایی را که آن کرمینه می خورد، بخورد، نه مثل او آنگونه کرمینه وار بخزد، که شادمان جست و خیز کنان پرواز کند، با نقش هایی شاد و رنگارنگ روی بالهایش. و نیک بخواهید که کسی آن موقع آن شاپرک را بازنشناسد- و خدای کند که نشناسد- که تمام شادی و نشاط دل آن زمانِ آن شاپرک به نشناخته شدن است!شب تاب اندیشه سازان از امروز به طور کامل برای همیشه خاموش می شود. نه دیگر نشانی خواهد داشت در هیچ جایی، نه آزمونی، نه کتابی، نه نماینده ای، نه حضوری. و ما معتقدیم نگاه نوراندوده ی جامعه ی دانش آموزیِ امروز، مسیر حرکت خویش را به شایستگی روشن خواهد کرد، و دیگر به آن اندک روشنایی آن شب تاب کوچک- که زمانی به توهّم، خویشتن را فانوس دریای می پنداشت- هم نیازی ندارد. و نیز معتقدیم از خردک شرر اندیشه سازان شعله های فراوانی در آتشکده ی دل های بسیاری بر افروخته خواهد شد، که یافتنِ راه های جدیدِ آینده را تسهیل خواهد کرد، حتی یافتن راه جدیدِ خود ما را هم.قصه ی خاموشی اندیشه سازان، قصه ی سکون و سکوت نیست، قصه ی تنها ماندن و تنها گذاشتن نیست، قصه ی زود است و حیف است نیست، قصه ی جدایی و غصه و افسوس نیست، قصه ی "می رویم" نیست، قصه ی "می روییم" است. امشب، قصه ی اول مان به سر می رسد، باشد تا هزار و یکمین شب. چه قصه ای، با چه هویت دیگری، برای چه کسانی بگوییم، یا شاید خیلی وقت ها هم بشود دیگر، که نگوییم، بشنویم!قصه ی ما به سر رسید، باید منتظر بمانیم ببنیم چه می شود. آیا این گونه خواهد بود که :"بالا رفتیم ماست بود، پایین آمدیم دوغ بود، قصه ی ما دروغ بود"؟ یا این که یک روزی، سال های سال بعد، از درون آن پیله جنبیدنی آغاز خواهد شد، و شکفتنی، و بعد پروازی، جَستنی و نشستنی از این گل بر آن گل، و بعد شادمانه با خود خواندنی که:
"بالا رفتیم دوغ بود، پایین اومدیم ماست بود، قصه ی ما راست بود."
دکتر فرهاد میثمی
If An Egg Breaks Due 2 OUTSIDE Force
"!Inside Life ENDs"
But...
"!If it Breaks from inside! "Life Begins
"!GREAT Things Always Begin from Inside"
So try to make your inside GOOD
If An Egg Breaks Due 2 OUTSIDE Force
"!Inside Life ENDs"
But...
"!If it Breaks from inside! "Life Begins
"!GREAT Things Always Begin from Inside"
So try to make your inside GOOD
گزارشی از آخرین وضعیت فرهاد میثمی؛ پایان نگهداری در سلول انفرادی
خبرگزاری هرانا – فرهاد میثمی، فعال مدنی روز سهشنبه ۲۲ مهر پس از ۸ روز نگهداری در یکی از سلولهای انفرادی بند امن زندان رجایی شهر کرج با منفی اعلام شدن تست جدید کرونا و بهبودی کامل به بند عمومی این زندان منتقل شد. هرانا پیشتر در گزارشی از تایید ابتلای ۱۱۹ زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به ویروس کرونا توسط بهداری این زندان خبر داد.به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز سهشنبه ۲۲ مهرماه ۱۳۹۹، فرهاد میثمی، فعال مدنی از بند امن به بند عمومی زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.گفته میشود انتقال آقای میثمی به بند عمومی این زندان پس از منفی اعلام شدن تست جدید کرونا و بهبودی کامل ایشان صورت گرفته است.
فرهاد میثمی در تاریخ ۱۵ مهرماه امسال در پی مثبت اعلام شدن تست کرونا از فرعی سالن ۱۰ بند ۴ زندان رجایی شهر کرج، به یکی از سلولهای انفرادی بند امن این زندان منتقل شد.فرهاد میثمی، در تاریخ ۹ مرداد ۹۷ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی از بابت “اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور” به ۵ سال حبس، به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به ۱ سال حبس و همچنین ۲ سال محرومیت از عضویت در احزاب و گروههای سیاسی و اجتماعی، فعالیت در فضای مجازی، رسانهها، مطبوعات و خروج از کشور محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی در پرونده ایشان، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور” در خصوص وی قابل اجرا خواهد بود. آقای میثمی در تاریخ ۱۸ آبان ۹۸، به صورت ناگهانی از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.هرانا پیشتر در گزارشی از تایید ابتلای ۱۱۹ زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به ویروس کرونا توسط بهداری این زندان خبر داد.در این زندان شماری از زندانیان سیاسی دیگر از جمله، آرش صادقی مبتلا به نوع بدخیم سرطان استخوان به نام کندروسارکوما و افشین بایمانی و ابوالقاسم فولادوند هر دو مبتلا به بیماری قلبی مدت محکومیت خود را سپری میکنند؛ همین امر جان آنان را در صورت ابتلا به بیماری کرونا در معرض خطر جدی قرار خواهد داد. پیشتر یک منبع مطلع از شرایط این زندانیان در این خصوص به هرانا گفت: “زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر از تاریخ ۲ اسفندماه ۹۸ تا خردادماه امسال به دلیل کرونا امکان ملاقات نداشتند. زندانیان سیاسی محبوس در سالن ۱۰ بند ۴ کماکان برای حفاظت از خانوادهها حاضر به ملاقات نیستند. اما متاسفانه پس از خردادماه ملاقاتها برقرار شد و احتمالا این ویروس از طریق ملاقات شرعی برخی زندانیان وارد شده است. به علاوه اینکه بعضی از زندانیان حاضر به رعایت پروتکل های بهداشتی نیستند و مسئولین زندان هم سخت گیری و نظارتی بر این مسئله ندارند!”روز سهشنبه ۱۵ مهرماه ۱۳۹۹، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل با انتشار بیانیهای ضمن ابراز نگرانی از زندانی کردن مدافعین حقوق بشر، وکلا، شهروندان خارجی و زندانیان دو-تابعیتی، فعالان محیط زیست و بازداشت شدگان اعتراضهای مسالمتآمیز به ویژه در شرایط شیوع ویروس کرونا در زندانهای کشور از دولت ایران خواست تا این افراد را هر چه سریعتر آزاد کند. در این بیانیه با اشاره به تجهیزات ناکافی، کمبود آب و وسایل ضدعفونی کننده در زندانها، از دولت ایران خواسته شده است تا بیعدالتی در خصوص مدافعین حقوق بشر پایان دهد.سازمان عفو بینالملل چندی پیش اعلام کرد نسخههایی از چهار نامه را رویت کرده که از طرف مقامات سازمان زندانها که زیر نظر قو قضائیه فعالیت میکند، به وزارت بهداشت نوشته شده و زنگ خطر را درباره کمبود شدید تجهیزات حفاظتی شخصی، مواد ضدعفونی کننده و تجهیزات و لوازم پزشکی کلیدی به صدا درآورده است. وزارت بهداشت این درخواستها را بیپاسخ گذاشته و زندانهای ایران همچنان در مقابل شیوع بیماریهای واگیردار به شکلی فاجعهباری فاقد تجهیزات الزامی است.این درحالی است که اصغر جهانگیر رئیس سازمان زندانها، فروردین امسال در خصوص حفظ سلامت زندانیان مدعی شد که “ایران باید به عنوان مبتکر حمایت از حقوق زندانیان در دنیا شناخته شود”.هرانا مردادماه امسال در گزارشی با عنوان “بحران کرونا؛ گزارشی جامع از وضعیت زندان رجایی شهر کرج و جدیدترین لیست زندانیان سیاسی” به وضعیت زندانیان سیاسی و امنیتی در زندان رجایی شهر کرج پرداخت و نسبت به احتمال شیوع کرونا در میان زندانیان محبوس در این زندان هشدار داده بود.
اشتراک گذاری
احساس من نسبت به بهمن بازرگان هم همینه . اغلب مقدمه یا حالا پا ورقی کتاب میبینیم که نظرات و نوشته هایی با مضمون فعالیت مدنی داره ! اعتراض به نحوه تالیف کتاب و اموزش کشور تا مقام های بالا دست . و تیکه کنایه هایی که میتونه بدون فیلترینگ بگه . اواخر صفحات کتابش هم با موضوع کپی مطالب و کتب اندیشه سازان به سیاست و اعتراض با ماسک وضعیت جوانان زده شده .
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
⬜⬛⬛⬛⬜⬛⬜
⬜⬜⬜⬛⬜⬛⬜
⬜⬛⬛⬛⬛⬛⬜
⬜⬛⬜⬛⬜⬜⬜
⬜⬛⬜⬛⬛⬛⬜
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)