خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

    موضوع: شعر روزانه

    1. Top | #1
      ahs
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات

      شعر روزانه

      قصد دارم تو این تاپیک روزی یه غزل از حافظ بزارم تا به این بهانه هم لذت ادبی ببریم هم قرابتمون تقویت بشه
      اولیشم همین غزل معروف


      غزل شماره ۱
      الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
      که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
      به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
      ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
      مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
      جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
      به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
      که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
      شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
      کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
      همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
      نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها
      حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ
      متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها





    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات

      مهجوری

      ای که مهجوری عشاق روا می‌داری
      عاشقان را ز برِ خویش جدا می‌داری
      تشنۀ بادیه را هم به زلالی دریاب
      به امیدی که در این ره به خدا می‌داری
      دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
      به از این دار نگاهش که مرا می‌داری
      ساغرِ ما که حریفان دگر می‌نوشند
      ما تحمل نکنیم ار تو روا می‌داری
      ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست
      عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری
      تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
      از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری
      حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
      سعی نابرده چه امید عطا می‌داری
      ویرایش توسط kouchoulou : 23 آذر 1393 در ساعت 13:26

    3. Top | #3
      ahs
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      غزل شماره ۲
      صلاح کار کجا و من خراب کجا
      ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
      دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
      کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
      چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
      سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
      ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
      چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
      چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
      کجا رویم بفرما از این جناب کجا
      مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
      کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا
      بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
      خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
      قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
      قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

    4. Top | #4
      ahs
      کاربر نیمه فعال

      Daghon
      نمایش مشخصات
      غزل شماره ۳
      اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
      به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
      بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
      کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
      فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
      چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
      ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
      به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
      من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
      که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
      اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
      جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را
      نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
      جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
      حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
      که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
      غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
      که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن