خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 16 به 30 از 53
    1. Top | #16
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      جالب بود به خصوص اون داستانه

    2. Top | #17
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      :yahoo (19)::yahoo (19):
      من تقریبا همشو همینطوریم به جز اون قسمتی که باید از ساعت رند شروع کرد که من این کارو نمی کنم
      منم وقتی دیر از خواب پا میشم مث امروز که 11 پا شدم دیگه حالم از خودم به هم میخوره و دیگه نمی خونم
      باید هر روز صبح بخونمشون تا بیشتر تو ذهنم تثبیت بشه
      داستانه هم خیلی باحال بود
      خیلی ممنون بابت وقتی که میذاری

      music only arash

    3. Top | #18
      کاربر انجمن

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط مستاجر خدا نمایش پست ها
      اونایی که منو به حال خودم رهام کردن، که توی دردام ناله کنم، فعلا مهم هدفه،ولی وقتش که برسه زندگی نامه شونو پاره میکنم..
      ینی قربون دهن یاس ... و تو که دوباره گفتیش
      یه سری زندگینامه بدخواها رو کنار گذاشتم با رتبه کنکورم پارشون کنم ...

      - - - - - - پست ادغام شده - - - - - -

      مرسی داداش محمد گل خیلی زیبا بودن ...
      امسال سال ماست
      منوتو ...
      مهر 94 دانشکده علوم پزشکی شیراز میبینمتون
      http://sire-teb.sums.ac.ir/files_sit...1001091942.jpg

      مهر 94 روی صندلی دانشکده پزشکی شیراز هستم


    4. Top | #19
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط real_motion نمایش پست ها
      ینی قربون دهن یاس ... و تو که دوباره گفتیش
      یه سری زندگینامه بدخواها رو کنار گذاشتم با رتبه کنکورم پارشون کنم ...

      - - - - - - پست ادغام شده - - - - - -

      مرسی داداش محمد گل خیلی زیبا بودن ...
      امسال سال ماست
      منوتو ...
      مهر 94 دانشکده علوم پزشکی شیراز میبینمتون
      انشاءا...
      از مسیر کنکورت نهایت لذت رو ببر و به مقصدت هم برس..اونایی که باید خوشحال بشن بال در میارن! اونایی هم که باید حرص بخورن آتیش میگیرن!!!
      اگه فرصتی داشتی و سر زدی پیشنهاد میدم موضوع سوم رو هم بخونی...امیدوارم اون هم خوب باشه....البته هنوز ننوشتمش...ضمن اینکه موضوع مهمی هم هستش...موفق و پیروز باشی
      هر شـــــب... دلم دریــــای آتیـــــشه
      از این بدتر مگه میـــــــــــــــــــــشه ؟؟
      حــــال هیچکی تو دنـــــــــــــــــــــــ یا
      بدتر از حـــــال مــــــــن نــــــــــیست
      درد رو زمین، بدتر از همیــــــــــــــــن
      درد تنها شدن نیســــــت..............

    5. Top | #20
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      سلام.خیلی خوب بود موضوعت
      من یه مشکلی که دارم مشکل خواب هستش
      من همیشه ساعت که کوک میکنم صبح ساعتو خاموش میکنم دوباره میخوابم.
      واسه همین یه مدت روشمو عوض کردم.مدت 1 ماه بود که رفتم یک گوشی در دار برداشتم.ساعتو کوک کردم بعد دور گوشی در دار رو با چسب نواری چند دور میچسبوندم و قیچی رو میذاشتم روی میز...
      صبحا که ساعت زنگ میخورد من مجبور میشدم برای خاموش کردن ساعت از جام پا شم برم از روی میز قیچی رو بردارم تا بتونم چسبای محکمی که به دور گوشی زدمو باز کنم تا بتونم در گوشی رو باز کنم و ساعت رو خاموش کنم
      به این روش بود که میتونستم از جام پاشم.اما....
      بعد از این که ساعتو خاموش میکردم دوباره میرفتم تو تخت و میخوابیدم
      اینم از داستان بنده

      تا دو هفته پیش که با این روش عمل میکردم ساعت 12 شب میخوابیدم و صبح ساعتای 9 10 پا میشدم.
      هفته قبل یکم برنامم به هم ریخته بود و شبا دیر میخوابیدم (ساعتای 3 4) ...بعد چون خانواده نمیدونستند که دیر میخوابم ساعتای 8 بیدارم میکردند به زور و من 5:30 ساعت میخوابیدم در روز
      اما چند روزه که ساعت 3 4 میخوابم و ساعت 10 11 بیدار میشم

      music only arash

    6. Top | #21
      کاربر نیمه فعال

      Mariz
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط memo96 نمایش پست ها
      سلام.خیلی خوب بود موضوعت
      من یه مشکلی که دارم مشکل خواب هستش
      من همیشه ساعت که کوک میکنم صبح ساعتو خاموش میکنم دوباره میخوابم.
      واسه همین یه مدت روشمو عوض کردم.مدت 1 ماه بود که رفتم یک گوشی در دار برداشتم.ساعتو کوک کردم بعد دور گوشی در دار رو با چسب نواری چند دور میچسبوندم و قیچی رو میذاشتم روی میز...
      صبحا که ساعت زنگ میخورد من مجبور میشدم برای خاموش کردن ساعت از جام پا شم برم از روی میز قیچی رو بردارم تا بتونم چسبای محکمی که به دور گوشی زدمو باز کنم تا بتونم در گوشی رو باز کنم و ساعت رو خاموش کنم
      به این روش بود که میتونستم از جام پاشم.اما....
      بعد از این که ساعتو خاموش میکردم دوباره میرفتم تو تخت و میخوابیدم
      اینم از داستان بنده

      تا دو هفته پیش که با این روش عمل میکردم ساعت 12 شب میخوابیدم و صبح ساعتای 9 10 پا میشدم.
      هفته قبل یکم برنامم به هم ریخته بود و شبا دیر میخوابیدم (ساعتای 3 4) ...بعد چون خانواده نمیدونستند که دیر میخوابم ساعتای 8 بیدارم میکردند به زور و من 5:30 ساعت میخوابیدم در روز
      اما چند روزه که ساعت 3 4 میخوابم و ساعت 10 11 بیدار میشم
      عزیزم تو الان کنکوری هستی و اگه می خوای توی کنکور موفق بشی باید الگوی زندگیت رو تغییر بدی.
      گول هرکس که بتونی بزنی گول خودت که نمیتونی بزنی؟
      هدفت رو تعیین کن و روی یک کاغذ بنویس و تکرارش کن. به طوری که ملکه ذهنت بشه. از خواب که بیدار شدی بلافاصله بهش فکر کن و به خاطر هدفت خودت رو از رختخواب جدا کن.
      ممکن روزای اول بعد از این که بیدار شدی یادآوری هدفت سخت باشه. اولش گیج باشی و فقط دلت بخواد بخوابی. اینم راه حل داره! هدفت رو بزرگ روی یه کاغذ بنویس و بچسبون روبرو جایی که میخوابی. یه جایی باشه که به محض این که چشم باز کردی ببینیش.
      اگه هدفت برات ارزشمند باشه و درست تعیین شده باشه مطمئن باش که ضمیر ناخودآگاهت برای جنگیدن بهت کمک میکنه.
      از همین الان الگوی زندگیت رو تغییر بده!

    7. Top | #22
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط memo96 نمایش پست ها
      سلام.خیلی خوب بود موضوعت
      من یه مشکلی که دارم مشکل خواب هستش
      من همیشه ساعت که کوک میکنم صبح ساعتو خاموش میکنم دوباره میخوابم.
      واسه همین یه مدت روشمو عوض کردم.مدت 1 ماه بود که رفتم یک گوشی در دار برداشتم.ساعتو کوک کردم بعد دور گوشی در دار رو با چسب نواری چند دور میچسبوندم و قیچی رو میذاشتم روی میز...
      صبحا که ساعت زنگ میخورد من مجبور میشدم برای خاموش کردن ساعت از جام پا شم برم از روی میز قیچی رو بردارم تا بتونم چسبای محکمی که به دور گوشی زدمو باز کنم تا بتونم در گوشی رو باز کنم و ساعت رو خاموش کنم
      به این روش بود که میتونستم از جام پاشم.اما....
      بعد از این که ساعتو خاموش میکردم دوباره میرفتم تو تخت و میخوابیدم
      اینم از داستان بنده

      تا دو هفته پیش که با این روش عمل میکردم ساعت 12 شب میخوابیدم و صبح ساعتای 9 10 پا میشدم.
      هفته قبل یکم برنامم به هم ریخته بود و شبا دیر میخوابیدم (ساعتای 3 4) ...بعد چون خانواده نمیدونستند که دیر میخوابم ساعتای 8 بیدارم میکردند به زور و من 5:30 ساعت میخوابیدم در روز
      اما چند روزه که ساعت 3 4 میخوابم و ساعت 10 11 بیدار میشم
      یه سری به لینک بزن....یه مقدار طولانی هست ولی خوبه...
      خواب و خواب آلودگی و کسالت کنکوری ها
      هر شـــــب... دلم دریــــای آتیـــــشه
      از این بدتر مگه میـــــــــــــــــــــشه ؟؟
      حــــال هیچکی تو دنـــــــــــــــــــــــ یا
      بدتر از حـــــال مــــــــن نــــــــــیست
      درد رو زمین، بدتر از همیــــــــــــــــن
      درد تنها شدن نیســــــت..............

    8. Top | #23
      کاربر نیمه فعال

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Purple NarSiS نمایش پست ها
      عزیزم تو الان کنکوری هستی و اگه می خوای توی کنکور موفق بشی باید الگوی زندگیت رو تغییر بدی.
      گول هرکس که بتونی بزنی گول خودت که نمیتونی بزنی؟
      هدفت رو تعیین کن و روی یک کاغذ بنویس و تکرارش کن. به طوری که ملکه ذهنت بشه. از خواب که بیدار شدی بلافاصله بهش فکر کن و به خاطر هدفت خودت رو از رختخواب جدا کن.
      ممکن روزای اول بعد از این که بیدار شدی یادآوری هدفت سخت باشه. اولش گیج باشی و فقط دلت بخواد بخوابی. اینم راه حل داره! هدفت رو بزرگ روی یه کاغذ بنویس و بچسبون روبرو جایی که میخوابی. یه جایی باشه که به محض این که چشم باز کردی ببینیش.
      اگه هدفت برات ارزشمند باشه و درست تعیین شده باشه مطمئن باش که ضمیر ناخودآگاهت برای جنگیدن بهت کمک میکنه.
      از همین الان الگوی زندگیت رو تغییر بده!
      واقعا حق با شماست.
      مشکل من اینه که اصلا به هدفم فکر نمی کنم شاید به خاطر اینه که علاقه ی خاصی بهش ندارم نمیدونم.
      ولی حداقل میتونم به این فکر کنم که اگه قبول بشم دیگه لازم نیس یک سال دیگه از عمرمو هدر بدم و سختی بکشم
      متاسفانه به همه چیزی که دوست دارم بعد کنکور انجام بدم فکر می کنم الا همین هدفم
      باید خودمو تغییر بدم...
      ممنون

      music only arash

    9. Top | #24
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      با اجازه حاج محمد
      .................................................. .................................................. .................................................. ....................

      باید از خودمون سوال کنیم که زندگیمون همون چیزی هست که میخواستیم ، باید از خودمون

      بپرسیم چقدر از خواسته هامون محقق شدند، باید یاد بگیریم توی زندگیمون هدف داشته

      باشیم، هدف و خواسته هایی واضح و مشخص،باید سعی کینیم خودمون رو توی اینده یعنی

      وقتی که به خواسته هامون رسیدیم بببینیم،اونقد اون کارو تکرار کنیم که باور کنیم به خواسته

      هامون میرسیم،ما برای هدفمون نیاز نیس کارای عجیب و غریب یا خیلی بزرگی انجام بدیم ،

      فقط کافیه قدمای کوچیک و متوالی رو بر داریم،یادت باشه که بزرگ فکر کنی ولی کوچیک

      شروع کنی،قدمهای کوچیک تورو به هر خواسته ای میرسونه ،تنها کسی که میتونه جلوی

      خودتو بگیره خودت هستی،هیچ دشمنی بیرون از تو وجود نداره،تنها کسی که میتونه به خودت

      کمک کنه خودت هستی،هیچ دوستی بیرون از تو وجود نداره،همه ی چیزهایی که تو برای

      هدفت میخوای همین الان پیشته تو همه ی اون چیزی که نیاز داری الان داری پس منتظر نباش

      هیچوقت منتظر نباش تا همه ی شرایط محیا بشه ، و بعد حرکت کنی چون هیچوقت این اتفاق

      نمی افته ، اگه حرکت کنی همه چیز خوب و عالی میشه ، اگه حرکت کنی همه چیز درست

      میشه،باور کن از همین امروز شروع کن... یادت باشه هیچکس کامل نیست ، تو همین الان هم

      خیلی خوبی ، تو همین الان هم فوق العاده ای ، تو همین الان هم بهترینی، خودت هم میدونی

      اگه تا الان با ایمان حرکت میکردی خیلی چیزهارو به دست میاوردی چیزهای فوق العاده رو به

      دست میاوردی ولی همیشه دنبال بهانه و توجیح بودی ،اگه حرکت میکردی و گام های کوچیک

      رو بر میداشتی تا الان شاید خیلی کارای دیگه رو تمام میکردی ، خیلی از افراد ایمان شون رو از

      دست دادن حرکت نمیکنن ، اونا خودشون رو باور ندارن اونا خدا رو باور ندارن، اونا به دنبال رشد

      پیشرفت نیستن ، اونا وضعیتی دارن که اصلا راضی نیستن ، اونا همیشه با کسایی ارتباط دارن

      که همیشعه باعث ضعفشون میشن، ولی بازم ارتباطشون رو حفظ میکنن، وقتی شما هدفی

      ندارین که بسویش حرکت کنید دارین با سرعت هرچی بیشتر روحیه تون رو نابود میکنید ، یادت

      باشه وقتی حرکنت میکینی به هدفت برسی وقتی صبح ها زودتر بلند میشی و شب ها دیرتر

      میخوابی اونوقته که داری طمع یک زندگی واقعی رو میچشی ، در غیر اینصورت تو یک مرده

      هستی که داری نفس میکشی، وقتی به هر خواسته ات میرسی استعداد های بیشتر ی در

      درونت شکوفا میشه، قدرت هایی توی خودت پیدا میکنی که نمیدونستی اونارو داری، با

      رسیدن به خواسته هات شخصیتت خیلی تغییر میکنه ، تو به قدرت های خودت پی میبری ،

      اعتماد به نفست بیشتر میشه این یعنی زندگی یعنی خوشبختی، تصمیم بگیری میخوای

      معمولی باشی یا عالی ، تصمیم بگیر میخوای جزو کدوم ادما باشی ، چندتا دلیل برای اهدافت

      پیدا کن، و براشون حرکت کن ، یادت بتشه هرچه دلایل بیشتری داشته باشی انرژ بیشتری

      برای حرکت کردن و خواسته هات داری ، اگه از اونجایی گه هستی اگه از وضیعتی که داری

      ناراضی هستی یادت باشه این موضوع هیچ ربطی به دوستان و خانواده ووو ربط نداره این فقط

      به خاطر خودت هست ، اگه برای رسیدن به اهدافت حرکت نکنی اونوخت مجبور میشی

      ابزاری بشی برای اینکه دیگران به خواسته هاشون برسن ، قبول دارم بعضی وقتا توی مسیر

      رسیدن به اهداف و خواسته هات اوضاع سخت میشه ولی مسایل و سختی ها جز از زندگی

      ان ، اونا اومدن تا به خواسته هات برسی ،اونا اومدن تا خواسته هاتو واضح تر ببینی، سختی

      ها دوستتن رنج ها دوستتن ، اگه به گذشتت فکر کنی متوجه میشی که بزرگترین پیشرفتا و

      موفقیت هات موقعی به وجود اومد که با تمام وجود به مشکل و رنج برخورد کردی اون نقاط

      عطفت شدن رنجها باعث ئپیشرفت و حرکت تو شدن اگه همیشه همه چیز بر وفق مرادت

      باشه تو هیچ وقت حرکت نمیکنی مثل ی مرداب فاسد میشی اما یادت باشه باید مثله یه رود

      جاری باشی ، جاری باش و حرکت کن به سنگها و موانع سر راهت برخورد بکن زخمی بشو اما

      نا امید نشو ، خسته بشو اما نشین گریه کن ، افسرده نشو ، عصبانی بشو اما توی خشم باقی

      نمون و باز حرکت کن ، نفر اخر شدن خیلی راحته ،فقیر بودن تنبل بودن خیلی راحته ، اما تو به

      دنیا نیومدی که فقیر باشی ، تو به دنیا نیومدی که بدبخت باشی ، تو به دنیا نیومدی که ضعیف

      باشی، از هر لحظه برای خوشبختیت ئ ایندت استفاده کن ، اصلا مهم نیس قبلا چه کسی

      بودی ، از همین الان شروع کن و همه چیز رو تغییر بده یادت باشه هیچکس به جز خودت

      مسوول زندگیت نیس ، ن پدرت ن مادرت ن دوستت و ن وووو، اولین قدم برای تغییر زندگی

      پذیرفتن تمام مسولیت زندگیت هست ، اگه میخوای منتظر کسی باشی هیچوقت به جایی

      نمیرسی ، وقتی حرکت میکنی نیروهای غیبی به کمکت میاد ،شرایط ادما و اتفاقاتی که تورو

      میتونن به هدفت برسونن به سراغت میاد البته اگه با ایمان حرکت کنی و منتظر کسی نباشی

      ، هیچوقت توی دایره راحتی زندگی خودت نباش هر روز به دنبال یک چالش جدید باش هر روز

      به دنبال یاد گرفتن ی چیز جدید باش هر روز بخواه بهتر باشی کمی بهتر از دیروز باشی، کمی

      با ایمان تر زندگی ارزششو داره ، تو فقط ی بار به دنیا میایی طوری زندگی کن که بتونی به

      خودت به افتخار کنی تا خدا به تو افتخار کنه ، طوری زندگی کن که موقع مرگت حسرت هیچیز

      رو نخوری یادت باشه که هر لحظه ممکنه فرصت زیبایی زندگی رو از دست بدی پس هیچ

      زمانی رو از دست نده ، طوری زندگی کن که از تو به عنوان ی قهرمان یاد کنن کسی که خوب

      زندگی کرد وزمین جای بهتری برای زندگی دیگران کرد

      دوستان ببخشی اگه غلط تایپی داشت


    10. Top | #25
      کاربر نیمه فعال

      Romantic
      نمایش مشخصات
      فوق العاده بود بخصوص اون قسمتی كه گفت اول برای خودت هدف انتخاب كن!انتخب كردی آفرين... حالا اگه هدفت پزشكی هست چون هدف بزرگیه پس زياد بايد براش سختی بكشی.واقعا عالی بود ممنون...

    11. Top | #26
      کاربر باسابقه

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      موضوع سوم: از الان شروع کنیم دیر نیس؟

      این سوالی هست که بارها و بارها پرسیده میشه.تقریبا میشه گفت هر روز توی انجمن هم شاهد اینگونه سوالات هستیم.که اگه از الان شروع کنیم میتونیم رشته دلخواه رو قبول بشیم؟ هنوزم وقت هست؟ دیر نشده برا شروع کردن؟ و...
      این سوال تا خود کنکور بارها و بارها تکرار میشه. و پاسخ داده میشه هم از مشاورا هم از دانش اموزان در حال تلاش...
      حتی اینکه شما اینگونه سوالات رو به شدت میتونید توی بهمن ماه و چند هفته مونده به عید مشاهده کنید...و حتی توی دوران جمع بندی و دوماه مونده به کنکور...اونموقع باز این سوالات بیشتر و بیشتر پرسیده میشه و مشاورها هم انگیزه ایجاد میکنن و میگن که اگه از اونموقع هم خوب و عالی درس بخونی میتونی تا رتبه ی بالایی برسی...شاید نتونی رتبه برتر باشی...ولی از اون وضعیت فعلی خیلی میای بالاتر...پس این سوالیه که تا خود کنکور پرسیده میشه...

      ولی واقعا چرا این سوال رو میپرسیم؟ علت این سوال چیه؟
      به نظر من وقتی یک فرد این سوال رو میپرسه، که واقعا به فکر درس خوندن افتاده،میخواد که آینده اش رو بسازه...شاید گذشته اش خیلی دلچسب نبوده باشه،شاید معدل کتبیش بالا نبوده باشه،شاید چند ماه کم خونده باشه، ولی میخواد برگرده و جبران بکنه و کار کنه و کنکور رو خوب بده...
      میخواد آینده ای بسازه که گذشته اش جلوش زانو بزنه! ولی استرس این رو داره که نکنه دیر شده و من نتونم...نکنه دیگه هرچقدر هم تلاش بکنم نتونم... و جملات دیگه ای که موجب نا امیدی خودش میشه...
      پس این سوال ناشی از یک استرس و نگرانی هستش...میشه به طور کلی گفت دو نوع استرس داریم، استرس سازنده و استرس مخرب...
      بذارید مثالی از هردو بزنیم: شما 3 ماه درس نخوندی، شب امتحان میرسه، یه استرس و نگرانی دارید که نمره ی خوبی کسب کنید توی امتحانات ترم، اون استرس باعث میشه شما 100 صفحه کتاب رو توی 2 ساعت جمع کنید!حتی موقعی که میخواهی بری سر امتحان کتاب یا جزوه دستت هست و چندین صفحه و فرمول رو با سرعت بالایی مرور میکنی، که البته نمره ی خوبی هم از یک شب درس خوندن به دست میاری....
      و اما استرس مخرب زمانی هست که شما مدت طولانی در استرس و نگرانی به سر میبرید...وقتی این استرس ایجاد میشه میتونه حتی عامل بازدارنده هم باشه...اینقدر نگران هستی که هیچ حرکتی به سمت درس و هدف نمیکنی و فقط یاس و نا امیدی سراغت میاد...جدای از اون میتونه شدیدا به جسم و قوای فیزیکیت هم اسیب برسونه...از مشکلات گوارشی و سوزش معده گرفته تا فشار های عصبی...مثلا میبینی اینقدر نگرانی هی میری در یخچال رو باز میکنی و مدام درحال خوردن هستی! :yahoo (4): و حتی اینکه توی شرایط استرسی و هیجانی هستی و معده و دستگاه گوارش هم خوب کار نمیکنه...یا اینکه بی میل میشی به غذا...

      خب بریم ادامه ی موضوع اصلی...حالا این که نگران هستی که دیر شده یا نه از کدوم نوعه؟ خب وقتی نگران آینده ات هستی و میخوای همه چیز رو عوض کنی و یه تغییر بدی تو زندگیت و محکم بشینی درس بخونی، خب این یه استرس سازنده ست...ولی اینکه نری سراغ درس و یاس و ناامیدی به دنبالش بیاد و هی خودخوری کنی این یه استرس مخرب میشه...ضمن اینکه هربار تصمیم میگیری بخونی...محکم کار کنی...ولی شروع نمیکنی...باز دوباره تصمیم میگیری شروع کنی ولی اتفاقی نمیوفته...این باعث میشه خودت رو ناتوان ببینی...ضمیر خودت بهت میگه تو تا الان 5-6 بار خواستی محکم شروع کنی ولی فقط حرف زدی...و باز همون اتفاق ناخوشایند میوفته! و اعتماد به نفس و اراده ات ضعیف میشه...


      و اما پاسخ اینکه آیا هنوز دیر نشده؟ اگه از الان شروع کنم میتونم؟
      ببین هدف به این بزرگی رو داری توی حرفای دیگران جستجو میکنی...ینی مثلا من بیام بگم نه دیگه دیر شده و نمیتونی!! بعد تو بگی خب دیگه محمد گفت که دیر شده پس دیگه نمیخونم و فایده نداره و همه چیز تموم!!! :yahoo (4): دیگه آینده ام نابود شده ست!!! خودت خندت نمیگیره؟!
      :yahoo (4): هدف به اون بزرگی و قشنگی، مثلا مثلا پزشکی...یه دانشگاه خوب...امکانات خوب...بعد همه صدات کنن آقای دکتر یا خانوم دکتر...جایگاهی که توی جامعه داری...درآمد...و خیلی چیزای دیگه، بعد با یه نه گفتن من بخواد خراب بشه!! یا اینکه من بیام بگم تو میتووووونی بعد تو هم بگی ارررره میتونم!!!!:yahoo (4): خب اگه نمیتونستی که اصلا یه همچین هدفی رو انتخاب نمیکردی! با توجه به استعدادها و توانایی هایی که خودت داری این هدف رو انتخاب کردی دیگه!! خب پس اول سعی کن به خودت ایمان بیاری...به هدفت...به تواناییت...بعدش به جای اینکه پاسخ این سوال رو از دیگران بگیری، و باز هم مردد باشی و شک داشته باشی که واقعا میشه یا نه؟ دوباره کار نکنی و چند وقت بعد هم دوباره بیای بپرسی واقعا هنوز هم فرصتی هست یا نه؟ بیا و یه هفته بدون فکر کردن به هیچ چیز، هیچ حاشیه ای، فقط و فقط کار کن...فقط بخون...روی یه کاغذ بنویس بعد از یک هفته تلاش پاسخ این سوال رو خودم میدم...بعد بشین یک هفته رو فول بخون...واقعا بخونیاااا...مثل شب امتحان...محکم و پرانرژی...اون یه هفته رو عالی کار کنی...بعد از یه هفته که بری سراغ اون کاغذ خندت میگیره!!! میگی جمع کن بابا معلومه ک میرسم!! جبران که هیچ، من میتونم حتی رتبه ی عالی بیارم! والاااااا...انگار رتبه برتر ها چیزی بیشتر از ما دارن...

      تازه بذار اینم بهت بگم...الان تا کنکور حداقل 6 ماه وقت داری...ببین اگه از الان به نظرت دیر شده، پس اگه بذاری تا نزدیک عید و اونموقع 3 ماه داشته باشی و سرت به سنگ بخوره:yahoo (4): و بخوای از اونموقع بخونی باید چه تلاش مضاعفی نسبت به الان بکنی!!! الان حداقل حداقل 2 برابر زمان داری!
      اونموقع باید فشار بیشتری به خودت بیاری...تست و تمرین کمتری حل بکنی تا بتونی به یه سری مباحث برسی...روی بعضی مسائل مانور کمتری نسبت به الان بدی...و خلاصه خیلی کار سختتر...
      ببین رقیب های واقعی تقریبا از مهر شروع میکنن...یه سری ها که فارغ التحصیل هستن و تا اعلام نتایج برسه و تصمیم بگیرن پشت کنکور بمونن مهر میشه...الان ما آذر هستیم! همش 2 ماه! تازه خیلی هامون هم این 2 ماه رو صفر نگذروندیم! اگه هم صفر گذروندیم حداقل سالهای قبل یه چیزی خوندیم....چی
      ؟ نخوندیم ؟!! حداقل سرکلاس که نشستیم با یه سری چیزا آشنایی داریم...پس اونجوری هم نیس که 2 ماه کامله کامل جا مونده باشی...
      اصن به این فکر کن خیلی از اونایی که شروع کردن خوندن شل شل خوندن و الان هم همون وضع رو دارن! بگو من میخوام از اونا بزنم جلو....چرا؟ چون تابستون رو از دست دادم...چون دو ماه بعدش هم کار نکردم...همین باعث شده یه تلنگر به من بخوره و الان به فکر درس بیوفتم! و به خودم ایمان دارم که میتونم...
      ببین شاید اگه این تابستون رو از دست نمیدادی هیچوقت اینجوری به فکر نمیوفتادی! خیلی ها وقتی به خودشون میان که دیگه عید شده!! این تلنگری که الان بهت خورده رو اونا اونموقع بهشون میخوره!!! و جالب اینجاست بعضیاشون از اونایی که از تابستون شروع کردن به عالی کار کردن جلو میزنن!! پس اگه الان بخوای که بخونی...عالی کار کنی...میتونی! مطمئن باشی میتونی...چون تو به خودت ایمان داری...





      دوتا یادگاری تو این پست برات میذارم که توی تمام مراحل زندگیت کمکت میکنه: هر وقت حس کردی که نا امیدی...هیچ امیدی نداری...خسته شدی...چشماتو ببند و خودتو جلوی یه کوهستان فرض کن...بعد محکم فریاااااد بزن آیااااا هنوووووز امیدی هســـــت؟؟؟؟؟؟
      بعد میشنوی که یه صدایی میاد که میگه: هست...هســــت...هســــــــــ ـــــــــت!

      اینم از دومیش: بهترین نیستم، ولی اینقدر پررو ام که بهترین ها رو میخوام!
      ودر آخر هم خودت میبینی که جزء بهترین ها خواهی بود...


      rotbe1.jpg


      گاهی کوچکترین گام در جهت صحیح منجر به بزرگترین گام زندگی شما میگردد.اگر لازم است روی پنجه راه بروید، اما قدم را بردارید!





      ______________________________________________

      دوستای گلم...به دلیل برخی بحث های حاشیه ای و نارضایتی بچه ها از این تاپیک دیگه قصد موضوع گذاشتن رو ندارم...این موضوع سوم رو چون قول داده بودم به یه سری از بچه ها بخاطر همون نوشتم...
      کم و کسری داشت به بزرگی خودتون ببخشید
      هر شـــــب... دلم دریــــای آتیـــــشه
      از این بدتر مگه میـــــــــــــــــــــشه ؟؟
      حــــال هیچکی تو دنـــــــــــــــــــــــ یا
      بدتر از حـــــال مــــــــن نــــــــــیست
      درد رو زمین، بدتر از همیــــــــــــــــن
      درد تنها شدن نیســــــت..............
      ویرایش توسط mohamadj07 : 02 آذر 1393 در ساعت 14:34

    12. Top | #27
      کاربر نیمه فعال

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      محمد عالی بود...ایشالا موفق بشی
      میخواهی قضاوتم کنی؟؟؟
      کفش هایــــم را بپــوش
      راهـــم را قــدم بزن
      دردهایـــم را بکــش
      سـال هایـم رابگـذران
      بعـــد قضـاوت کن...!!!

    13. Top | #28
      کاربر نیمه فعال

      Maghror
      نمایش مشخصات
      ممنون خیلی خوب بود

    14. Top | #29
      کاربر باسابقه
      کاربر برتر

      bache-mosbat
      نمایش مشخصات
      ممنون محمد جان

    15. Top | #30
      کاربر نیمه فعال

      Mariz
      نمایش مشخصات
      اگه یه سریا ناراضین یه سریا هم راضین! تو چیکار به ناراضیا داری واسه راضیا بنویس.
      اونی که ناراضی میتونه نخونه :yahoo (3):

    صفحه 2 از 4 نخستنخست 123 ... آخرینآخرین



    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن