خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4
    1. Top | #1
      کاربر باسابقه

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات

      هیچ وقت زود قضاوت نکن


      مرد مسنی به همراه پسر25ساله اش در قطار نشسته بودند.

      در حالی که مسافران در صندلی ها خود نشسته بودند،قطار شروع

      به حرکت کرد.به محض شروع حرکت قطار پسر25ساله که در کنار

      پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد.دستش را از پنجره بیرون

      برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد،

      فریاد زد:پدر نگاه کن درخت ها حرکت می کنند. مرد مسن با

      لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان زوج جوانی

      نشسته بودند که حرف های پدر و پسر را می شنیدند و از پسر

      جوان که مانند یک کودک5ساله رفتار می کرد،متعجب شده بودند.

      ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن،رودخانه،حیوانات

      و ابرها با قطار حرکت می کنند. زوج جوان پسر را با دلسوزی

      نگاه می کردند.باران شروع شد. چند قطره باران روی دست پسر

      جوان چکید و با لذت آن را لمس کرد و دوباره فریاد زد:پدر

      نگاه کن.باران می بارد.آب روی دست من چکید. زوج جوان دیگر

      طاقت نیاوردند و از مرد مسن پرسیدند:چرا شما برای مداوای پسرتان

      به پزشک مراجعه نمی کنید؟ مرد مسن گفت:ما همین الان از

      بیمارستان بر میگردیم.امروز پسرم برای اولین بار است که میبیند

    2. Top | #2
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      دنیا دیدن نداره
      طفلی الکی ذوق زده بوده

      مرسی قشنگ بود

    3. Top | #3
      کاربر باسابقه

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره72 نمایش پست ها
      دنیا دیدن نداره
      طفلی الکی ذوق زده بوده

      مرسی قشنگ بود
      خواهش میکنم

    4. Top | #4
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      خیلی زیبا بود بی نهایت احساسی
      واقعا متاثر شدم
      واقعا نباید زود قضاوت کرد

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن