*:.لحظه دیدار یار.:*
*
لحظه دیدار یاری که مدتهاست در قلبم نشسته و با محبت و عشق خودش مرا زنده نگه داشته است لحظه زیبایی است ......
لحظه ای که چشماهای زیبایش را از نزدیک خواهم دید و با همان دوچشم به او خواهم گفت هنوز دیوانه اش هستم .
دو چشم دودستی که منتظر اند درون دستهای یار قرار بگیرند*`*و قلبی که تپش آن
هر لحظه تند تر و تند تر میشود!
یک نگاه پر معنا نگاهی که بوی باران میدهد. نگاهی**که بوی عاشقی را میدهد و نگاهی که تنها به چشمهای یار دوخته شده اند!
به انتظار آن لحظه می نشینم شاید انتظار شیرینی باشد چون خونی دوباره در رگهایم جاری میشود و شاید دیدار من با او تضمین امید به زندگی برایم باشد
هیچ لحظه ای زیبا تر از این لحظه نیست که لحظه ای چشمانم در چشمان یارم تسلیم شود
دو چشم خیس دو چشم عاشق و دو چشمی که داستان عاشقی را آغاز کردند !
آری با یک نگاه عاشق شدم و یک نفس نیز تا پایان عشق خواهم ماند!!
میخواهم دستانش را بگیرم و دوباره در چشمانش نگاه کنم .سکوتی کنم و چشمهایم را در چشمهایش تسلیم کنم . اشکی بریزم و با صدای اهسته بگویم که خیلی دوستت دارم.
میخواهم دوباره عهد ببندم که تا ابد مجنون او باشم که قلبش را هیچ وقت به او باز نگردانم...
لحظه ی زیبایی است لحظه ی دیدار با یار! با کسی که زندگی من است! خوشبختی من است و امید به زنده بودن من هست!
من دنیایم را خواهم دید. آن لحظه ای است که من میتوانم خوشبختی ام را با تمام وجود حس کنم!****
*برگرفته از دفتر عشق