یه آدم علاف
مهمترین وبهترین مصداق برای من اینه :لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
همه فکر میکنن خجالتی هستم
ولی اگه با یکی حال کنم... خدا رحم کنه. اینقدر حرف میزنیم یبار با دوستم حدود 6 ساعت داشتیم درباره یچیز حرف میزدیم
اشتباهات دیگران به روشون اصلا نمیارم ولی خب هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه.
کسی راهنمایی و کمک خواست حتما کمک میکنم هیچی کم نمیزارم .(هرچند یه عده فکر میکنن کسی که کمک کنه وظیفشه)
خیلی استرس دارم و اغلب نگرانم
منطقی هستم و جدی .
تنهایی رو دوست دارم .
عاشق کتابامم
ناراحتیم رو بروز نمیدم در کل با کسی درد دل نمیکنم میریزم تو خودم (فکرکنم اخرش سکته کنم)
توی تصمیم گیری خیلی حساسم و تا میتونم تحقیق می کنم
دلسوز
خانوادم میگن بد اخلاقم ولی اینطور نیس توی جمع که هستم زود کلافه میشم اونام فکرمیکنن بد اخلاقم.
نچسب
عجیب
خُل
آروم (تو ظاهر)
سوفی آموندسن از مدرسه به خانه میرفت. تکهیِ اول راه را با یووانا آمده بود.
به فروشگاه بزرگ که رسیدند راهشان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی میکرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
بعد از باغِ آنها بنایِ دیگری نبود، خانهشان انتهای دنیا مینمود.
کتابِ دنیایِ سوفی
نوشتهی یوستین گردر
ترجمهی حسن کامشاد
میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس
او فردی وسواسی در پاکیزگی است.
لیوای یک فرد پذیرا نیست و اغلب نزدیک شدن به او قابل دسترس نیست.
او به ندرت احساسات خود را نشان میدهد. و نسبت به دیگران سرد است.
لیوای دارای احساس همدلی است، اگرچه او به ندرت آن را نشان میدهد.
?why do we fall
so that we can learn
to pick ourselvesup
یه دختر عاشق کار گروهی
معتقد به اینکه یک دست صدا داره ولی چند دست صداش بیشتره
دوست دارم به بقیه کمک کنم
دوست ندارم خودمو تافته جدا بافته بدونم
این دختر فهمیده راستگوترین آدما هم یه روز دروغ گفتن
سر سخت ترین آدما هم یه روز کم آوردن
خوشحال ترین آدما یه روز ناراحت شدن
فهمیده هیچی پایدار نیست از هر کسی هر چیزی ممکنه
فهمیده پس به جای سخت گرفتنو شعار بیخودی دادن
بهتره ببخشه هم خودشو هم بقیه رو
زندگی اینجوری قابل تحمل تره
سید بسیار غد است
طوری که اگر همه ی انجمن از او بخواهند عکس پروفش را عوض کند این کار را نمیکند.
او حساب کتاب های مردم را قاطی پاطی میکند و آنها را به خاک سیاه مینشاند.
سید اخر تمام حرف ها و امتیاز هایش یک فاطمه میگذارد ، تا فاطمه از اینکه سید فاطمه بودنش را از یاد نبرده مطمئن شود. ( سید ثابت شده ای دیگه زحمت نده به خودت)
فاطمه دیگر از رو رفته و مسکوت و مظلوم شده است و به سید اصرار نمیکند تا فیلم ببیند ، چرا که فاطمه میداند تا خود آدم نخواهد فیلم که سهل است حتی یه اهنگ هم گوش نمیکند.
فاطمه برای سید آرزوی سلامتی میکند و در همین لحظه دل را به دریا زده و 45 عدد صلوات برای او میفرستد.( خداییش سید قدرمو بدون. من واسه کنکور خودم 14 تا صلوات فرستادم به نیت چهارده معصوم. شاید اگه بیشتر میفرستادم همون سال اول قبول میشدم. الان 45 تا صلوات بفرستم دهنم کف میکنه دیگه نمیتونم درس بخونم. امروز درس نخونم فردا هم بخاطر ناراحتی از درس نخوندن امروز ، درس نمیخونم و ممکنه همینطور تا روز کنکور ادامه پیدا کنه. ببین چطور بخاطر ثواب رسوندن به تو رو زندگی تحصیلیم واینده م ریسک کردم....)
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
آروم و بی قرار
بسیار خوش قلب و مهربون
و ناگهان هر آنچه که شوقش را داشتی برایت پوچ و بی معنی میشود
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)