آن روزها یادش بخیر آن روزهایی که با 1000 تومان 10 لیتر بنزین می زدیم باک بنزین موتورمان کاملا پر می شد به نانوایی می رفتیم نان گرم هردونه فقط 10 تومن بود با 100 تومان 10 تا می گرفتیم به خانه می آمدیم طنز مهران مدیری می دیدیم بابایمان ماهانه 200 تومن پس انداز می کرد تا بتواند پراید 7 میلیونی بگیرد مامانمان با 1000 تومان 4 عدد شیر پاکتی می گرفت صبحانه شیر داغ میخوردیم خیالمان از ایند آسوده بود 09622 کاملا رایگان بود گوشت مرغ همیشه در خانه بود
دیواری بین ما و کشورهای همسایه نبود
آشتی جای تحریم و مذاکره بود (اما این روزها) یه هو که از خواب بیدار شدم دیدم خبری از شیر داغ نیست وقتی رفتم پمپ بنزین که با 1000 تومن 10 لیتر بنزین بزنم اقاهه گفت بچه جون نکنه تو هم با اصحاب کهف خواب رفته بودی الان بیدار شدی با هزارتومن یه لیتر هم گیرت نمیاد خلاصه موتور خاموش کردم بی خیال بنزین شدم رفتم که شیر پاکتی برای صبحانه بگیرم گفت هزار بزار روش تا یه شیشه به هت بدم گفتم بی خیال رفتم با هاش یه روزنامه گرفتم تا قیمت پرایدو ببینم نوشته بود پراید شده زانتیا مهدی بیا مهدی بیانویسنده hero93