چشم باز کردم دیدم پشت کنکور موندم اونم چند سال!!!!!اما الان که دارم این جمله رو مینویسم دیدم بی انصافیه که بگم پشت کنکور موندم ! نه!!من پشت سد کنکور نموندم من پشت سد خودم مونم!سدی که اولین آجرش رو با امروز فردا کردنام گذاشتم جلوی خودم.میدونم واژه ی غریبی نیست واست(امروز و فردا )کردن!چون خود تویی که داری حرفامو گوش میدی خیلی امروز و فردا کردی.یه چیزی از جنس شنبه هایی که هیچ وقت نیومد!!کنکور اومد و رفت چندبار هم اومد و رفت اما اون شنبه من هرگز نیومد
شاید کنکور 94 اولین کنکوریه که تو میخوای شرکت کنی اما من چندبار شرکت کردم پس بیا چند دقیقه به حرفام گوش بده نه به خاطر من به خاطر خودت!مطمئن باش ضرر نمیکنی.
میخوام از اشتباهاتم بگم واست میخوام که تو تجربه اشون نکنی چون تجربه کردنشون=تلف شدن یک یا چند سال از زندگیت!فقط عبرت بگیر
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز /بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
فک کنم کنکور رو میگه!اگه غفلت کنی مثل من میشی به باخت زندگیت میشینی!
من یه بچه مثبت درس خون بودم از اون کلاس اول تا پیش دانشگاهی همیشه جز نفرات برتر مدرسه بودم!ولی آخرش به هیچ جا نرسید!میدونی چرا؟ چون من با خودم تعارف داشتم ولی زندگی با من تعارف نداشت!!!!!!
دیدید این بازیگرا رو که وقتی بانک میرن مردم باهاشون تعارف دارن اغلب نوبت خودشونو میدن بهشون که خیلی معطل نشن !منم یه جورایی مثل اونام ولی با این تفاوت که کسی با من تعارف نداشن من خودم با خودم تعارف داشتم .فرصت های خودم رو دو دستی به دیگران تقدیم میکردم تو بانک زندگیم چشم باز کردم دیدم ته صف واسادم!!!!!!من واسه یه چیز دیگه رفته بودم توبانک رفته بودم زمان برداشت کنم برم باهاش زندگیمو بسازم ولی از بانک بیرون نیومده تمام فرصت هامو از دست دادم!
زمانم خیلی زیاد بود یک سال!!!!!31536000ثانیه!!!!!!!!!دقت کردید علامت دلار چقدر شبیه S!همون ثانیه خودمون!زمان از پول بی نهایت با ارزشتره...یه مثل ژاپنی هست که میگه:با یک متر طلا نمیتوان یک متر زمان خرید!
داشتم میگفتم تو بانک زندگیم بودم آدمای زیادی تو صف بودن اکثر فارغ التحصیلها اول صف بودن و دانش آموزا آخر صف ولی کم کم جای فارغ التحصیلها با دانش آموزا عوض شد چون که بیشتر فارغ التحصیلها با خودشون و دیگران تعارف داشتن!
به خودم گفتم بابا زمانت زیاده ... همونجا گوشیمو در آوردم شروع کردم به smsبازی!با دوست و ...بخشی از زمانم صرف این شد!کامپیوتر و تبلت و ... اسباب ابزار اینترنت رو میگم فراهم بود واسم از این سایت به اون سایت درسی و غیر درسی ...نه که وقتم خیییلی بود خب تقصیری نداشتم باید خرجش میکردم خب!!!!!!!!!!گاهی هم یه نگا به اون شماره ای که تو بانک دستم داده بودن مینداختم میگفتم اووووو کو تا نوبت من شه!واسه همین دست زیر چونه عین عاشق ها غرق افکار رنگین و فریبنده میشدم!افسوس!اینا شدن دزد زمان من تو همون بانک حسابمو خالی کردن!
پوستر ها داشت یادم میرفت در و دیوار این بانک ما پر بود از بنر و پوستر فلان آموزشگاه و استاد و کتاب تست و...انقدر بینشون چرخیدم که تاپ ترینشون رو پیدا کنم اما غافل از این که تاپ ترین و بهترین فقط (خودم بودم+معمولی ترین ابزار)!اما متوجه نبودم!حیف اون همه پولی که واسه اون یه تن کتاب نخونده دادم!خواب خواب خواب اون چیزی که شده بود مسکن درد درس نخوندنام!باز هم حیف اون زمان با ارزشی که به جای حرکت صرف خواب شد!
اینا تازه خوباش بود من یه هزینه هنگفتی بابت یه کنجکاوی احمقانه هم دادم عین خوره افتاد به جون ثانیه ها و ساعت ها و روزهام!خ رو میگم خوب میدونستم که واسه کنکور باید اول از همه چیز یه حال خوب داشته باشی اما من خودم حال خودمو بد میکردم عین آب شور دریا بود سیراب شدنی در کار نبود...!
میدونستم شیطان همش تو گوشم میگه فردا توبه کن ...ولی اون فردا نیومد و من تو منجلاب خ روز به روز بیشتر فرو رفتم ...
دیدی منشا تمام بدبختی ها و حاشیه های کنکورم همین امروز و فردا کردن بود!ولی اینو بدون اگه امروزتو ببازی فردایی در کار نیست!فردا و فرداها رو به کسی میدن که قدر زمان حالش رو بدونه!
تو ایوبی در هاویه ی وهن/عفونتت از صبری است که پیشه کرده ای/اگر پیش از این خضر وار برخاسته بودی/اکنون از هر قدمت چمن میرویید.
صبر رو خدا وقتی دوس داره که مثلا تو صبر کنی گناه نکنی نه اینکه صبر کنی گناه کنی!
کلمه به کلمه ی حرفام رو خودم با سلول سلول بدنم دارم لمس میکنم بهشون ایمان آوردم الانم بغض داره خفه ام میکنه .دختر خوب پسر خوب راه من رو نیا من تا تهش رفتم جز خفت و خواری چیزی نیست تنها وظیفه ات رو درست انجام بده و فقط درستو بخون نرو تو حاشیه!
تو صورت پدر و مادرت نگاه کن تو حق نداری بهشون خیانت کنی تو حق نداری امکاناتی رو که واست فراهم کردن رو ضایع کنی تو حق نداری زحمت هاشون رو بی جواب بگذاری تو مسئولی مسئول خودت آینده ات نگرانی های پدر و مادرت مسئول نعمت هایی که تلف کردی...
من ساعت12.15ظهر روز 6 تیرماه93از بانک زندگیم بیرون اومدم در حالی که انسانیتم رو جا گذاشتم خودم رو خود واقعییم رو جا گذاشتم ...وقتی پامو بیرون گذاشتم مامان بابام رو دیدم منتظر با چشمای پر اشک
خودت قضاوت کن ؛ آیا ارزش انسان بیشتر این حرف ها نیست ؟؟؟ !!!
مشاهده پست معروف دکتر افشار در مورد حاشیه زدایی کنکور ( مخصوص معتادین به عمل خود ار...ضا ...
از اینجا بخوانید http://alirezael.ir/post/167
جهت پاسخ به پرسش های مشاوره ای خود در سایت استاد افشار پیام بگذارید
برنامه ریزی و مشاوره جلسه ای و ماهانه تلفنی : 09358960503