از حافظ شیرازی:
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جُوی نفروشم!
از حافظ شیرازی:
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جُوی نفروشم!
همه لطف خداست.
از پروین اعتصامی:
بشنو ز من که ناخلف افتاد آن پسر
کز جهل و عُجب گوش به پند پدر نداشت
همه لطف خداست.
آن سفره هاى باز پدر یاد کردنى است
منیم آتام سفره لى بیر کیشییدى
آن یاریش به ایل من انشا کردنى است
ائل الیندن توتماق اوْنون ایشییدى
روحش به یاد نیکى او شاد کردنى است
گؤزللرین آخره قالمیشییدى
وارونه گشت بعدِ پدر کار روزگار
اوْننان سوْرا دؤنرگه لر دؤنوْبلر
خاموش شد چراغ محبت در این دیار
محبّتین چیراخلارى سؤنوْبلر
از شهریار
گفــت : با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم،
دنیــــــــامو می سازم
ویرایش توسط hossein88 : 22 اردیبهشت 1393 در ساعت 12:33
راحت نوشتیم بابا نان داد !
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، برای نان همه جوانیش را داد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)