خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 4 از 4 نخستنخست ... 34
    نمایش نتایج: از 46 به 58 از 58
    1. Top | #46
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mahrou نمایش پست ها
      خداوند را دوست بدارید تا به او ایمان بیاورید.
      چقدر زیبا!
      .
      .
      .
      با خدا همه چیز ممکن است!
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    2. Top | #47
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      از دیوید راکفلر میلیاردر معروف پرسیدند چگونه به این ثروت و شوکت رسیدی؟

      گفت: از خدا خواستم و خودم بدست آوردم.
      گفتند: چگونه؟
      گفت من بیکار بودم.
      گفتم خدایا کاری برایم پیدا کن تا درآمد کافی برای پرداخت اجاره یک منزل نقلی را داشته باشم. چون از طرف خدا اقدامی انجام نشد، خودم دست بکار شدم و به خدا گفتم: خدایا تو به این نیازهای کوچک رسیدگی نکن. من خودم کار پیدا میکنم. تو فقط حقوقم را افزایش بده.
      کاری در راه آهن پیدا کردم، کارگری. در کوره لوکوموتیو ذغال سنگ می ریختم. اما حقوق اش اندک بود.
      به خدا گفتم تو سرت شلوغ است و کارهای مهم تری داری. تو خانه نقلی مناسبی برایم پیدا کن و من تلاش ام را بیشتر میکنم و بیشتر کار میکنم تا درآمد بیشتری کسب کنم.
      پس از پیاده شدن از قطار، به ذغال فروشی پرداختم. اندکی درآمدم اضافه شد ولی از خانه نقلی خبری نشد.
      گفتم خدایا میدانم خانه نقلی پیدا کردن در مقام و شأن تو نیست. من خودم آن را پیدا میکنم. در عوض تو شریک زندگی مرا پیدا کن.
      اگر میخواستم منتظر خدا بشوم هنوز هم مجرد بودم. پس دختر مناسبی پیدا کردم و با او دوست و سپس نامزد شدیم و ازدواج کردیم.
      هرچه را از خدا خواستم، به نوعی به من گفت، خودت میتوانی، پس زحمت آن را به دوش من نیانداز و روی پای خودت بایست.
      رابطه ی من و خدا هنوز به همین صورت پیش می رود و او هنوز به من اعتماد کافی دارد که میتوانم قدم بعدی را هم خودم بردارم.
      همین اعتماد او به من قوت قلب میدهد و من با پای خویش جلو میروم.
      خدایا متشکرم که به جای گدا، مرا همچون خودت کردی تا متکی به کسی یا چیزی نشوم...

    3. Top | #48
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      تو نزدیک دلم باش...

    4. Top | #49
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      خدا هیچ وقت دیر نمی‌کنه،
      این ماییم که عجله می‌کنیم!
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    5. Top | #50
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      برای تو،
      برای چشم‌هایت،
      برای من،
      برای دردهایم،
      برای ما،
      برای این همه تنهایی،
      ای کاش خدا کاری کند…

      [شاملو]

    6. Top | #51
      کاربر نیمه فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      ساده زندگی کن،
      و بقیه رو به خدا بسپار!
      سوفی آموندسن از مدرسه به خانه می‌رفت. تکه‌یِ اول راه را با یووانا آمده بود.
      به فروشگاه بزرگ که رسیدند راه‌شان از هم جدا شد. سوفی بیرون شهر زندگی می‌کرد و راهش تا مدرسه دو برابر یووانا بود.
      بعد از باغِ آن‌ها بنایِ دیگری نبود، خانه‌شان انتهای دنیا می‌نمود.

      کتابِ دنیایِ سوفی
      نوشته‌ی یوستین گردر
      ترجمه‌ی حسن کامشاد

    7. Top | #52
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      در هیاهوی زندگی دریافتم
      چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت
      در حالی که گویی ایستاده بودم
      چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد
      در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود
      دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود
      اگر نه نمیشود
      " به همین سادگی "
      کاش نه می دویدم و نه غصه میخوردم
      فقط او را میخواندم ...

    8. Top | #53
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      خدایا خودت کمکم کن فقط تویی که شرایطمو میدونی :/

    9. Top | #54
      کاربر اخراجی

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
      به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند

    10. Top | #55
      کاربر برتر
      کاربر حرفه ای

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      ای آن که طلب کار خدایی، به خود آ
      از خود بطلب، کز تو خدا نیست جدا

      اول به خود آ چون به خود آیی به خدا
      اقرار بیاری به خداییّ خدا

      مخاطبش خودمم
      نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...

    11. Top | #56
      کاربر فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      ماه من غصه چرا
      آسمان را بنگر
      که هنوز بعد صد ها شب و روز
      مثل آن روز نخست
      گرم و آبی و پر از مهر به ما میخندد
      یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست
      ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی بودن اندوه است این همه غصه و غم این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه میوه ی یک باغند همه را با هم و با عشق بچین ولی از یاد نبر پشت هر کوه بلند سبز زاریست پر از یاد خدا و در آن باز کسی میخواند که خدا هست خداهست هنوز.
      خود را به زندگی سپرده ام.
      فقط شروع به تلاش کرده ام.
      همین.

    12. Top | #57
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      خدایا بخاطر تمام لحظاتی که من به یادت نبودم و تو به یادم بودی منو ببخش..

    13. Top | #58
      کاربر فعال

      Mamoli
      نمایش مشخصات
      خدا بیا بغلم کن
      خیلی بهت نیاز دارم خدا جونم
      خود را به زندگی سپرده ام.
      فقط شروع به تلاش کرده ام.
      همین.

    صفحه 4 از 4 نخستنخست ... 34

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن