پرتقال کوکی
پرتقال کوک(A Clockwork Orange) فیلمی است از استنلی کوبریک، محصول سال ۱۹۷۱ شرکت برادران وارنر و برگرفته از رمانی با همین نام از آنتونی برجس. این فیلم از تصاویر خشن و ناراحت کننده استفاده میکند تا روانپریشی، گروههای بزهکار جوان و دیگر موضوعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در بریتانیای پادآرمان شهر آینده نشان دهد. الکس (مالکولم مک داول)، نقش اصلی فیلم، یک جاهل جامعه گریز باجذبه است که علایقش عبارتند از موسیقی کلاسیک (خاصه بتهوون)، تجاوز و چیزی است که در فیلم "خشونت افراطی" نامیده میشود. او رهبری یک گروه خلاف و لات (پیت، جورجی و دیم) را برعهده دارد که آنها را Droogies یا Droogs(به معنی رفیق است و از کلمه روسی друг گرفته شده است) خطاب میکند. وقایعی که فیلم شرح میدهد عبارتند از قانون شکنیهای وحشتناک آن گروه خلافکار، دستگیری الکس و استفاده از روش بحث برانگیز "شرطی شدن روانی" برای بازپروری او. الکس بیشتر فیلم را با زبان ندست(به انگلیسی: Nadsat) روایت میکند که یک اسلنگ (زبان عامیانه) منشعب از زبانهای اسلاوی(به ویژه روسی)، انگلیسی و اسلنگ کاکنی رایمینگ(****ney rhyming slang) است.
موسیقی متن پرتقال کوکی ترکیبی از موسیقیها است که بیشتر شامل گزیدههایی از موسیقی کلاسیک و قطعههای ساخته شده با اشتفاده از تزکیب کننده مُهگ(: Moog synthesizer) اثر وِندی کارلوس (که بعداً والتر کارلوس شد) بود. پوستر بسیار مشهور پرتقال کوکی هم اثر فیلیپ کاسل با طرحی از بیل گُلد است.
در پرتقال کوکی (1971) کوبریک با این مشکل روبهرو است که تماشاگر را متقاعد کند آنچه در فیلم میبیند آینده نزدیک است. راهحل هنریاش این است که به مکان فیلم ظاهر و حس و حال مکانهای زندگی روزانهمان را میدهد، در عین حال که به آن نوعی جلوه غیرعادی میبخشد. یکی از صحنههای تکان دهندهتر پرتقال کوکی صحنه قتل یک زن به دست الکس با اثر هنری ساخت خودش– یك مجسمه اروتیك– است، مجسمهای را که از فرط وضوح معنای ظاهریاش نمیتوان نمادین پنداشت. هنر پاپ مستتر در پرتقال کوکی سبک ضدنمادین دارد. در دنیای این فیلم، دیگر وهم و خیال از واقعیت، و هنر از زندگی متمایز نیست. در پرتقال کوکی تماشاگر میتواند هم بر ویژگیهای سطح توصیفی فیلم و هم بر ساختارهای تفسیری وقوف یابد. یک تفسیر، از میان تفسیرهای متعدد، بر اساس فکر روان پالایی است یعنی آزاد شدن ضمیر نیمه هوشیار: تماشاگر خود را با الکس یکی میپندارد: شخصیت او در سرتاسر فیلم به نسبت چهرههای کلیشهای اطرافش به نحو دلچسبتری پرورده میشود. از نظر بیننده گفتوگوهای جلبنظرکنندهاش، ظریفهگوییاش، روایتگری روانش، جراتش، در مقام مقایسه با ویژگیهای زندانیان فاشیست، آزادیخواهی که در شخصیتپردازی غلو شده، والدین تهی مغزش، همدستانش (که بعدا پلیس میشوند) و غیره، به سود او تمام میشود. در این فرآیند همسان پنداری، تماشاگر از سرکوب شدن الکس میرنجد.
عملکردهای دنیای پرتقال کوکی از سه منبع مایه میگیرد : 1) قابلیت های هنری یی که در سرشت عدسی های زاویه باز است. 2) تمایل تماشاگر برای واقعی انگاشتن صحنه هایی که با استفاده از عدسی های عادی با وضوح کامل گرفته شده (چون این گونه صحنه ها برای تماشاگر بیش از همه آشناست)، 3) این عرف رایج که مکانهایی ظاهرا مشابه مکان های زمان حاضر نمیتواند حوادث زمان آینده را در خود بگنجاند. هیچ یک از این نکات بر پایه اعتقاد هایی نیست که خود فیلم آفریده باشد، بلکه کیفیت دنیای پرتقال کوکی از اعتقاد های متعارفی آب می خورد که بر خیلی از فیلم های دیگر هم حاکم است.
پرتقال کوکی اثر استنلی کوبریک را میتوان به چندین شیوه پرمعنا بر حسب همین خصیصه ضد نمادینی که مورد نظر سونتاگ است فهم کرد. شخصیت اصلی، الکس، با احساس هایش دمساز است. خشونت او نتیجه نوعی اختلال عصبی زیر بنایی ی او نیست. او دست به خشونت می زند چون خوشش می آید، چون با آن تفریح می کند، چون خشونت آدم را به هیجان می آورد و به زندگی طراوت بیشتری می بخشد.
در جریان فعالیت ضمیر نیمه هشیار، آدمها و موقعیت ها به طرزی افراطی پرورده می شود، و صورت های کلیشه یی و ساده شده یی از عامل تعارض، که در پرتقال کوکی میبینیم، از همین امر نشات می یابد. تصرف هایی که در شکل محیط صورت می گیرد و اوهامی در قالب حرکت کند شده و تند شده و کیفیت کابوس گونه صحنه های مربوط به (درمان لودویکو) (با طنین ضمیر نیمه هوشیار در آنها) در خدمت خلق فضایی است که این پالایش در آنجا پذیرفتنی بنماید.
پرتقال کوکی حاوی ساختارهای روایی ی اساطیری نیز هست. ماجرای الکس را گونه یی سفر اودیسه وار می خوانند که با بازگشت به خانه یی موسوم به HOME کامل می شود. جشن و سروری که به دنبال شفای الکس با درمان لودویکو می آید ( و این درمان تمایلاتی را که در جهت خشونت بوده فرو مینشاند) تایید مجددی است بر انسانیتش از طریق نشان دادن این فکر اساطیری که خشونت و منازعه جزء لاینکف موقعیت آدمی است.
جنجالهای زیادی این درخصوص این فیلم و بیشتر از جانب گروههای مذهبی مطرح شد و دلیلش نیز نمایش پرزرق و برق خشونت و مفاهیم **** بود. فمنیستها از برخی صحنهها دلخور شدند. در بریتانیا به دلیل انتقادها از سوی دادگاهها و رسانهها یک سال بعد از نمایش فیلم از دسترس عموم جمع شد و تنها سال 2000 بعد از مرگ کارگردان دوباره به بازار آمد.