وصفش در دل آن واژگانیست که بعد از راهی کردنشان تبدیل به ستارگان سوخته میشوند
نمایش نسخه قابل چاپ
وصفش در دل آن واژگانیست که بعد از راهی کردنشان تبدیل به ستارگان سوخته میشوند
هنو پنج ماه مونده بابا ، برگام
حالا چرا این وسط گرفتی تو سرسام
میگی کدوم مبحثا رو حذف کنم از درسام
میگم حاجی وقت حذف نیس که الآن
نداره رحم و مروتی این سازمان(سنجش)
اگه کج بری حذف میشی بدون داستان
شاید حسی نگیری از حرفام
اما انقد اوج بگیر تا بگی رو ابرام
میگی تلاش هس ولی بکوب نی
میگم کوبش رو حس میکنم از چشمات
میگی خوددرگیر شنیدی ؟
میگم نه نمیبینمش این اطراف
میگی شب تصمیم میگیری
میگم صبحم بمون خب پای حرفات
میگی چرا بم تبریک نمیگی
خب تبریک میگم بابت مقابله با ترسات
#گرد _ شاعر
دس خوش بابااااا همه اهل دلید:y (467):
هی خانم ، نیس خط پایان اینجا
شمعو بگیر تو دستات
نورو ببین تو چشمای استاد
انرژی منفی اینجا نیستا
بدو بدو واسه هدفات
قورت بده تو همه تلاشات
استارت بزن تو از صفر
شل نگیر، بگیر سفت
باور نداری ببین مقتدا
ببین باران
ببین سامان
ببیندگر یاران
اینجا فرومه
تاپیکاش واسه از الان شروع کنم میشه یا نمیشه و این حرفاس
استارت بزن تو هر حالتی
صفر یا صدو هرچی ک واردی
تو که داری باورشو
تو که میری راهشو
نبین اونا رو ک ندارن باور
میگردن ب دنبال یاور
پس ناامید نشو
امید لقمه ی راهته
دل ندی به هدف ، وا میره
از چنگت به فنا میره
پس بگیر تو مشتت هدفو
غر نزن تموم مسیرتو
لذت مقصد به مسیره
اگر چه راهش پر از اسیده
میشنوم روزی ک میرسه
دختری ک میرفت ب مدرسه
اسمش رو زبونا رمز موفقیت میشه
آره سهم خودت از باور میشه
یه نقطه میره زیر باورو
هدفت خود یاور میشه
ممنون بابت وقتی که گذاشتین
راستش خیلی خفن بود✨
به کسایی که وقتی مریض میشن پدر مادرشون ازشون مراقبت میکنن حسودیم میشه!
این دومین باره که مریض بودم و کسی نبود اولین بار ۱۶ سالم بود مامانم برام زنگ میزد و من جواب نمیدادم
وقتی جواب دادم عصبانی بودم و حرفای خوبی نداشتم که بزنم و هنوزم بابت سرزنش کردن مادرم متاسفم...فکر میکردم دیگه عادی میشه ولی امروزم سکوت بود و توجهی که از چندصد کیلومتری دریافت میکنم؛ بیشترین کاری کردم این بود ک نشسته بودم به دیوار نگا میکردم به خودم میگم مامان بابام چ ادمای خوبی هستن فقط شرایط اینو ایجاب میکنه=) کافیه همین که هستن و خوبه حالشون...
خونواده خط قرمز زندگی منه...
چهارشنبه کارنامه که میدادن به بابام گفتم بیا کارناممو بگیر با بابام رفتیم کارنامه مو بگیرم گفتن مشاور میخواد با بابات حرف بزنه کارنامتم دستشه استرس داشتم از اینور به اونور میرفتم دنبال مشاور
و چند دقیقه بعد من رو یه صندلی بابام اونور مشاور اینور زدم زیر گریه بزرگترین باگی ک دارم همینه
مشاور از بابام پرسید علاقه یاسمن از اولش همین بوده؟ بابام گفت دلش میخواست بره هنر فقط تا همینجا رو یادمه از اونور معاونا اومده بودن
من اون وسط نسشته بودم انگار که بالای سر همشون علامت!؟ بود
بابام:من مگه چی برات کم گذاشتم ؟
مشاور:من مگه کم راهنماییت کردم؟
معاونا:مگه مدرسه ی ما برات کافی نبود؟
ولی اینطور نبود....نمره هام چیا بودن مگ که اینقدر سختش کردین برام؟
ریاضی ۱۳.۵
فیزیک ۱۵
شیمی ۱۶
بد بود؟ بابام میگفت نمره هات که بد نیستن...بعد اومده بود بهم میخندید... به بابام گفتم به مامانم چیزی نگه... ولی اشکای من سر معدلم نبود حالم چند روز بود خوش نبود مث قبل نبودم سردرگم و گیج بودم بین موندن و نموندن...پدر مادرم بهم امید داشتن نمیخواستم ناامیدشون اشکم بخاطر این بود ک از خودم میپرسیدم : چرا بابای من مث بقیه از اونجا نباید کارناممو بگیره؟
معاونا میگفتن اشکال نداره دیپلمتو بگیر هنر کنکور بده مشاور همینو میگف...
ولی من قبل از اینکه بیام اینجا علاقه داشتم یادمه هدفم رشته ی تجربی توی دبیرستان نمونه دولتی بود
یادمه به ریاضی بینهایت علاقه داشتم یادمه یه بار ۱۲ ساعت درس خوندم و درنهایت تونستم ....
ولی حالا چی شد که اینجام؟!
سرم پایینه جلوت بابا
چرا نباشم من مث شما
شما که میشید پزشکی و مرزش
من تو این مدرسه شدم ضد ارزش؟
مگه جایگاه منوتو چیه فرقش؟
میگه آبغوره گرفته چیه دردش؟
ما که هر جا بودید براتون کف زدیم
حالا که اینجام اصن بم سر زدین؟؟
حالا که تلاشام خوابن دیگه
یه رقیب کمتر اینو دوستم میگه
اونا برام رفیقن؟
اع مغزم خبر رسیده براشون رِقیبم
چی شده دادا ترست چیه؟
نمیذاری بلند شم دردت چیه؟
میخوام بت بگم:
شنبه کجا بود بابا
شنبه تو راه کردش لالا
از الان شروع کردم دادا
پسسس شنبه وقت شروع نی وقت اپدیت کردنه
معرفی میکنم بنده هستم یاسی
چک زدم خودمو بی رودربایسی
پای حرفام میمونم حضرت عباسی
....
تب دارم گوشام گلوم سرم درد میکنن ولی به درک
اون موقع ها ک حالم خوب بود
هعی شروع کردم
هعی رفتم زیرش در
رویاهامو هی دادمش پر
حالا میگن باید باشدش خر
که شروع کنه با کلی دردسر
_______________________
برنامه چیه؟
یه مدت غیب میشم موبایلمو میندازم دور
تو مدرسه که دیگه خیلی ازش نمونده خودمو از بچها میکنم دور
دیگه هعی بیشتر و بیشتر درس میخونم ازمون میدم تحلیل میکنم
فلن خیلی ضعیفم
نمیدونی چ دردیه وقتی از بالا بهت نگا میکنن
بابام بعد از دیدن کارنامم نصیحت میکرد منو و میگفت
تو مدرسه شاد باش مغرور باش درستم بخون به خودت باور داشته باش
تاثیر این حرفا رو من از صدتا مشاورم دریافت نمیکردم !
و حالا قانون اساسی زندگیم این بندو در کنار بندای دیگه داره=)
دلم برا موقعی ک شبا بخاطر درس خوندن با کمردرد میخوابیدم تنگ شده
موقعی ک با وجود خستگی نیشت بخاطر روزی ک ازش استفاده کردی بازه=)
فقط نمیدونم به خونوادم بگم شروع کردم یا ن.. بسه هر چی حرف زدم ایندفه خودشون میبینن ¡¡¡
به امید روزی ک نه نه باباهامون بهمون افتخار کنن.
حالا که گفتم
غما پر
دردا پر
حرفا پر
شروع میکنم بدون کلاس و مشاور و حرف اخر😂🌱
__________
ممنون بابت وقتی ک گذاشتین و حرفایی ک زدین و خوب بودنتون
خیلی قشنگ بود پیامایی ک رد و بدل میشد=)مرسی
عزیزممممممم
حالا که سفره دلتو پهن کردی و هرچی تو دلت و ذهنت بود بازگو کردی
ازت میخوام
با همه وجود
با این همه نبوغ و استعداد
با اونتوان و عشقی که در خودت میبینی
محکم و باجسارت شروع کنی
نیازی هم نیست به کسی بگی
تو سکوت تک تک پله های موفقیتوبرو جلو تا برسی رو قله و با پرچم موفقیتت همه رو خبردار کنی
واقعا کیف کردم از این حجم پایه بودن و استعداد ادبیت :))❤️ یاسمن پایه من :* بی نظیری تو.
امیدوارم موقع نتایج بیای و وصف حالتو جوری شرح بدی که یه فروم واست دست بزنه
لیاقتت بهتریناس
با همه وجود برو تو دل هدفات
هرچی که خودت دوس داری
موفق میشی قطعا *_*
سلام♡>>
امیدوارم و تلاش میکنم دیدی چطور یه هفته گذشت فائز؟
راضیم ..دیدی بعضی موقع ها یه چیزایی هست فک میکنی نمیتونی انجامش بدی نیاز نیس خیلی بزرگ باشن همین ک فک کنی نمیتونی کافیه برا نتونستن یه جرقه یا نگاهای بیریخت یا واقعه ها یا عصبانیت باعث میشه هم انجامش بدی هم از پسش بر بیای هم بیشتر از حتی اون چیزی ک فک میکردی باشی
این بده ولی عصبانیت بخشی از من شده کسل بودن درگیر بودن؛محدود کردن ارتباطاتت حد مشخص کردن برای خودت و برای بقیه باعث میشه حس ارزش بیشتری داشته باشی... تجربه ی این هفته ام اینه ک وسط این بکگراند شلوغ از زندگیت و جنگ خودت با خودت افکارت زندگی درس زمان ؛ ادمایی هستن ک سخت ترش میکنن حالا خیلیا منظوری هم ندارنا ولی اذیت میشی مثل این میمونه با کسی ک قایق کاغذیش تو آب غرق شده درباره کشتی هایی حرف بزنی ک شناورن..خب چیکار کنه؟ بضاعتش همین قایق کاغذی بود.. چ تاثیری تو زندگیش داره ؟ یه چیزایی هست ک نرماله برا بقیه ولی تو گارد میگیری اون بحث برای تو فرق میکنه به دلیل شماره ۱ و ۲ و ... بقیه نمیتونن درک کنن تو هم نمیخوای توضیح بدی و دیگ برات مهمم نیس نیازی نیس واقعا دیگ که درک شی مثلا ک درک شی درک شدن چندان چیز درخشانی هم نی!
از اینا ک بگذریم ادمایی هم هستن ک معلوم نیس از کدوم رنگین کمون اسمون به وجود اومدن زندگیو اسون ترش میکنن باعث میشن بخوای ادامه بدی وقتی ادمای دسته ی یکو میبینی بعدش که اینا میان و میبینیشون میگی ولی بازم دنیا قشنگیای خودشو داره =) قدردانم ... تو جایی ک وقتی کتاب میخونی میتونی هم زمان چشم هایی رو ببینی ک حس خوبی نسبت به کارت ندارن( نمیدونم چطوریه اون چشما گیج کنندن اصن به صاحبشون نمیان!!) ؛ یکی وجود داشته باشه که کتاب بهت هدیه بده یا کسی وجود داشته باشه وقتی حالت خوب نیس بگه کتابتو بده من مینویسم برات و.... اینا ارزش دارن ؛ تو این بکگراند شلوغ اینا رو جایی نگه میدارم ک یه لکه هم اونجا نیس... ممنون ک تشویقم کردی بی لکه ترین قسمت بکگراند برا تو
به بهونه ی بکگراند شایع میگه:
بذار یه روز که بک گراندمون لحظه های خوب بوده عکس بگیریم
وقتی داشتیم برا درا دسته کلید
وقتی لااقل خوشحالم از یه چیزی
نه الان با این پوزخند بی ریخت
و فکری که جدا از روزمرّگی نی
توم چیزی جز خستگی نی
بذار به وقتش یه عکس خوب نه
یه عکس خوب تر بگیر
از هوا بگیر از این از من قشنگترا بگیر
از اینا که الکی خوشن
بگیر از اینا که میگن از ما بگیر
.....
امیدوار به جعبه ی شانسیش
میره میرسه میدونم اون شیره سیستمش دیوونه اس
مهم نی هیچی اونقدر براش
عکسای تو چی میدونن
یه لبخند و یه سیب رو به منظره چیک
....
بودی از راه دور برام
موندی پای موندنام
صدام شد مثل دوست برات
بودی دلیل بودنام
برای خوب بودنت
از آینده یه کوه دوشمه
همین که رات بندازم
برام یه نور تو شبه
درم نیار از تو سرت که با تو این اتاق بدون شمع روشنه
....
میشناسیم میشناسمت
بگه هستم هر کی با منه
کی با منه؟
از من ننداز ن
بدرود تا عید یا پس از ان♡:yahoo (100):]
سلام یاس عزیزم ، اره میبینی ب همین سرعت میگذره ،سرعتی که داره تو رو میبره سمت مقصد خواسته هات ، خوشحالم که امیدوار تومسیرت قدم برمیداری❤️
من نمیرم برای این همه قشنگ حرف زدنت ؟
برای این مثال هات ؟
میخوام به واژه واژه هایی که برام گفتی لایک بدم ، قلب بدم ، انقدر که جذاب و گیرا بیانشون میکنی تو عاخههه *_*
یاس من تو با این همه درک و شعور و فهم لیاقتت بالا بالاهاس ، به کم تر از خواسته ها و هدفات قانع نشو ، پرقدرت بروجلو و از موفقیتات برام بگو ❤️
منتظرتم ❤️ هرچی انرژی و حال خوبه واسه تو ^-^
سلاااامممم
از اون ادما هستی که دلم میخواد وقتی رسیدم بهش همه چیو با هیجان تعریف کنم ولی خستم ولی این خوبه و گاهی اوقات اونقدر به چیزی که میخوام فک میکنم که خوابم نمیبره همیشه این چیزا رو تو آهنگا میشنیدم یا تو فیلما چشمام ردشون میکرد من بعد از ظهرا لنگ خوابم ولی گاهی اونقدر بهش فک میکنم که خوابم نمیبره... شاید من زیاد فک میکنم اره من اونقدر فک میکنم که حس میکنم مغزم داره مچاله میشه وقتی به کسی میگم میگه خب فک نکن! خب چطور فک نکنم من نمیدونم چطور فک نکنم... این ویژگی منه... الان تو این زمان یه سری چیزا بهتر از اون چیزی که فک میکردم شد یه سری چیزا نه... دلم میخواد بیشتر پای خودم وایسم ولی گاهی بدنم خستگی چشمام درد کمر و دست این اجازه رو نمیدن... راستی میخواستم اینم بهت بگم یه قسمتایی از زیستو کردم تکست رپ و آهنگ و ملودی داره باورت نمیشه بدون مرور یادمه دست میذارم رو شونه خودم میگم همینه دختر ..
روش مطالعه زیستو دیگه تو چنگت داری... ولی خیلی میترسم از فیزیک و ریاضی و مسائل شیمی میترسم و میدونم اگه ازشون فرار کنم همینان که منو زمین میزنن ولی به خودم میگم هههه ریاضی یه درس چرته ترس از ریاضی و فیزیک خنده داره ! با اینکه مث چی ازشون میترسم ولی میرم تو دلشون هرچند میزنن تو دلمم ولی خب.....( ولی هیچی باعث نمیشه که از این عقیده درباره ریاضی و فیزیک دس بکشم که میگه ریاضی و فیزیک فقط برا داش ایلانه وگرنه من که قرار نیس موشک و فضاپیما هوا کنم) یه چیز دیگه وقتی آهنگ میشنوم ساعت مطالعه ام میاد پایین میدونم عجیبه ولی واقعا همینطوره بخاطر همین دیگه موبایلم خاموشه
یه نفر باید به شایع بگه که این روزا فعلا نباید آهنگ جدید بده بیرون چون اینجا یه نفر هست اونقدر ذوق زده میشه که همونجا جلو کتاب و درس میخواد حفظش کنه ... نمیدونم این علاقه به رپ و موسیقی کی اونقدر جدی شد ولی یه بخشی از قلبمه که با هیچی جز خودش نمیتونم پر کنم و بخاطر همین این غیر قابل درکه که انگیزه ی یه دختر ۱۸ ساله برای مطالعه کردن ۱۲ کتاب اختصاصی و ۶ تا کتاب دیگه به همراه کتاب کمک درسی یه جا کلیدی باشه که یه گیتار چوبی بهش وصله یا تکست موزیک هایی که توی تک تک کتاباشه... مردم فک میکنن اینطور زندگی کردن ینی پوچ بودن ولی اگه این عقیده ی مردمه من حاضرم با علاقه ی بیشتر به این پوچ بودن ادامه بدم
ن من میدونم این علاقه از کجا شروع شد
وقتی هیچکی نبود همون موقع شروع شد و خیلی وقتا هیچکی نیس پس موزیک هست
چند ماه پیش وقتی تو راه مدرسه بودم آهنگ as it was هری استایلز رو گذاشتم و به بابام گفتم بابا من اگه میتونستم با این آهنگ ازدواج میکردم و بابام که فک میکرد فشار مدرسه و زندگیمه و سعی میکرد درکم کنه... کاش میتونستم برات آهنگ بفرسم فائز ولی نمیدونم چطور اینجا میشه آهنگ فرستاد اصن جای این حرفا هم توی فضای شخصیه ن پیامی که ارسال میشه و حدود ۶۰۰۰ نفر میبیننش
نباید بخاطر این موضوع احساس خجالت داشته باشم؟!
ولی به خودم میگم شاید یه نفر خوشحال شد یا بخشی از زندگی رو تو کلماتی پیدا کرد که صرفا یه غریبه اونا رو نوشته....
این روزا که زدم تو جاده ی زیاد درس خوندن کسایی که میدونن چی میخوام از این رشته ی ژیگول مانند بهم میگن بابا فقط یه ماماییه که با فلان قدر هم خوندن هم میشه اورد و یه عده ی دیگه هم هستن که دست میذارن رو شونم و میگن حالا اینقدر نا امید نباش!
من برای مدت زمان خیلی طولانی رو بدون رویا زندگی کردم و الان این رشته چیزیه که میتونه خاک رو از رو شونه هام کنار بزنه برای من مسئولیت یه مادر و یه نوزاد رو قبول کردن یه ارزشه جوری که تمام تلاشمو کنم تا اگه مسئولیت پذیر بودن تنها چیزی باشه که دو نفر نیاز داشته باشن حاضرم تو کل دنیا مسئولیت پذیر ترین باشم و دلم میخواد به آدما کمک کنم این رشته برای من ینی امیدوار بودن..
از ته قلب دلم میخواد دیر یا زود بهش برسم
و پشیمون نیستم که فقط چند ماه مونده به کنکور شروع کردم و الان کلی مطلب رو دستمه. اتفاقا خیلی خوشحالم هر چند از آینده خبر ندارم ولی یاسی اینبارو فقط خواست بمونه پس میمونه
امروز داشتم به این فکر میکردم که معنای مرگ چیه
مرگ ینی اونقدر اتاقت شلوغ باشه که ساعت ها دنبال چیزی توی اون اتاق بگردی ولی نه اون چیزو پیدا کنی نه بدونی چی بوده ...
برای تو چ معنایی داره این واژه؟
امروز نمیدونستم چطور خستگیمو بفرسم بره موبایلمو روشن کردم خواستم برا دوستام که خیلی وقت بود دیگه با هم در ارتباط نبودیم پیام بدم ولی به خودم گفتم هعی این تو بودی که نخواستی باشی و دیوونه وار داشنم میگشتم تا اینکه رسیدم اینجا از این بابت خیلی خوشحالم
مرسی که شنیدی و میشنوی.. تا فرا رسیدن روزای خوب خدانگهدار