ᕙ(⇀‸↼‶)ᕗ ✧✧موتور محرک تغییر✧✧ - ᕦ(ò_óˇ)ᕤ
اگر از شرایطی که دارید ناراضی هستید و قصد ایجاد تغییر در خودتون و زندگی تون رو دارید
پس احتمالا محتوای تاپیک میتونه در این امر کمک کننده باشه یا حداقل زاویه دیدهای جدیدی براتون به ارمغان بیاره.
دقیقا همون چیزی که من اسمش رو رشد میذارم...
معرفی بخش های مختلف تاپیک :
1_ راه و رویکردی که اساس تغییر رو شکل میده
2_موانع تغییر =
اهمال کاری و کمال گرایی
معرفی چند روش برای مقابله با اهمال کاری
معرفی درسگفتارهای کمال گرایی برای شناخت صحیح و برخورد صحیح با موضوع
3_تفسیر موضوع اراده
________________________________________
بخش اول :
داشتن چشم انداز هست که شما رو خلاص میکنه
نه نفرت از موقعیتی که درش قرار دارید
شاکی بودن از شرایط ، متنفر بودن ازش ، خسته بودن ازش ، شب و روز غر زدن درموردش
اینان نمیتونن محرک قوی ای برای تغییر باشن ، اینان نمیتونن تبدیل به موتور تغییر بشن
فردی که به دنبال تغییره ، اگر فقط مشغول نفرت ورزیدن و غر زدن بشه تنها چیزی که حاصل میشه خشم بیشتر و درماندگی و فرورفتن بیشتر درهمون موقعیت و به اصطلاح درجا زدن درش هست.
اگه میخوای تکون بخوری
فرقی نمیکنه موضوع نارضایتی چیه ، رشته ، شغل ، محیط ، سکون و عدم پیش روی ، هرچی و هرچی که به شرایط شما مربوطه...
مقصد داشته باش ، چشم انداز داشته باش
اگه وضعیتی که الان توش هستیم رو x بنامیم
خسته بودن از x ، نالان بودن از x ، ناراضی بودن از x ، اینا نمیتونن دلیل محکمی باشن و تبدیل به عامل اصلی برای ما بشن تا وضعیت رو تغییر بدیم
چون مغز ما روان ما عمل گرایی ما اینجوری کار نمیکنه
بلکه مشخص کردن و هدف قرار دادن یک y حرکت به سمت اون هست که میتونه نقش اساسی رو برای تغییر اون وضعیت ایفا کنه...
شما یه فرد معتادی رو تصور کن
که از وضعی که داری از اعتیادش خسته شده کلافه شده از این وضعیت بشدت ناراضیه
تاحالا احتمالا خیلی از معتادها رو دیدید که این شکلی هستن ولی باوجود همه این ها ، ترک نمیکنن
ولی از یه طرف میتونید معتادهایی رو ببینید که دلیل شون برای تغییر x ، صرفا ناله و ناراضی بودن و خسته بودن از x نیست
بلکه یک y دارن ، مثلا معتاد میخواد ازدواج کنه هدفش تشکیل زندگیه ، ادامه تحصیله ، استخدام شدنه
هدفش جلب اعتماد خانوده اشه ، هدفش بدست آوردن یسری خواسته هاست و هر مدل y دیگه ای...
قطعا شما بین کسانی که تونستن اعتیادشون رو ترک کنن اگه بپرسید و ببینید خیلی خوب توی حرفاشون y ها رو پیدا میکنید
چیزی که برای طرف مشخص شده و هدف قرار داده شده تا بجای اینکه از طریق خسته بودن از شرایطش بخواد تغییرکنه ، بجاش از طریق رسیدن به y و داشتن y توی زندگی هست که تغییر رخ میده
حالا شما بیا این موضوع رو توی زمینه های مختلف برسی کن
دانشجویی که از رشته اش خسته و نالان و بشدت ناراضی هست اما تغییری ایجاد نمیکنه ، معمولا بهش میگن اگه تو انقدر ناراضی هستی پس چرا انصراف نمیدی چرا تغییر ایجاد نمیکنی
یکی از پاسخ های اصلیش همین هست که
چون صرف ناراضی بودن و خسته بودن از شرایط موجود و x ها ، نمیشه تغییر ایجاد کرد بلکه اون دانشجو نیاز به یک y قرص و محکم توی زندگیش داره تا بتونه رسیدن به اون y رو مبنای ایجاد تغییر قرار بده
زن و شوهر هایی رو میبینید که
شدیدا همیشه از رابطه شون ناراضی هستن بشدت خسته هستن ولی همچنان ادامه میدن و تغییری ایجاد نمیشه...
صرف ناراضی بودن و خسته بودن از شرایط موجود سبب تغییر درش نمیشه...
________________________________________
بخش دوم :
اهمال کاری
کلیدواژه ها =
_مفهوم اهمال کاری
_یکی از ریشه های اصلی اهمال کاری
_تبعات منفی اهمال کاری
_ماهیت اهمال کاری
اهمال کاری یعنی اینکه کارهای ضروری را عقب بیندازیم و ترجیح دهیم که ابتدا به سراغ کارهایی با ضرورت کمتر برویم.
یا میشه گفت که ، کارهایی که لذت انجام شان بیشتر یا رنج انجام دادنشون کمتره رو در فهرست فعالیت های خود مستقل از درجه ی اهمیت و ضرورت واقعی انجام شون ، در اولویت قرار بدیم.
یکی از ریشه های اهمال کاری اصل لذت جویی هست.
اینکه انسان بجای اینکه به اثرات بلند مدت تصمیم ها و رفتارهای خود فکر کنه ، به صورت کاملا غریزی ترجیح میده رفتارهای لذت آفرین رو انجام بده و از رفتارهای رنج آور دوری کنه.
شدت بالای اهمال کاری علاوه بر آسیب های روانی و روحی مثل استرس ، اضطراب منفی ، احساس گناه و... میتونه موجه آسیب های جسمی و کاهش سلامت جسمی هم بشه و شکی در این نیست که موجب کاهش خروجی مفید و بهره وری میشه.
ویژگی اهمال کاری
موروثی و ارثی نیست و ما با آن به دنیا نمی آییم بلکه به تدریج درما شکل میگیره
محیط و تربیت خانواده و والدین میتونن تاثیر زیادی در شکل گیری الگوری اهمال کاری داشته باشن
بعنوان مثال والدینی که شدیدا کنترل کننده هستن و نباید و باید های زیاد و سفت و سختی رو اجبار کردن ، احتمال زیادی داره که الگوی اهمال کاری رو در فرزندشون نهادینه کنن چون به دنیال این استراتژی والدین ، ممکنه فرزندان به لج بازی زیادی بیوفتن و خیلی از کارها رو انجام ندن و به تاخیر انداختن و اهمال کاری تبدیل به الگوی زندگی شون بشه...
ضعف در برنامه ریزی و تعیین اولویت ، در بزرگسالی میتونه در قالب الگوی رفتاری اهمال کاری نمود پیدا کنه.
اهمال کارها به تدریج یادمیگرین که بهانه های معقول و مقبول برای به تعویق انداختن و اهمال کاری هاشون پیدا کنن و بسازن...
معرفی چند روش برای مقابله با اهمال کاری
_ روشی برای کاهش هزینه اهمال کاری: جابجا کردن وظایف ناخوشایند با یکدیگر
جان پری، نویسندهی کتاب The Art of Procrastination در این زمینه ایده جالبی دارد. او میگوید:
من با بیماری به تعویق انداختن کنار آمدهام و به آن ساختار دادهام.
به این شکل که بر خلاف توصیه عمومی که میگویند کارها را به ترتیب اهمیت انجام دهید، من همیشه فهرستی از کارهای دوستنداشتنی خود را همراه دارم.
به محض اینکه احساس میکنم میخواهم از وظیفهی دوستنداشتنی الف فرار کنم، یکی از وظیفههای ب یا ج یا د را در همان فهرست کارهای دوستنداشتی انتخاب میکنم و انجام دهم.
شاید تقدم و تأخر کارها به هم بریزد و برخی از کارها با تأخیر انجام شوند، اما حداقل این کار بیشتر نوعی فرار رو به جلو است؛ تا بازگشت رو به عقب.
شاید اگر قرار بود از برایان تریسی تقلید کنیم؛ به جای اول قورباغه را قورت بده! میتوانستیم بگوییم: اگر حوصله قورت دادن قورباغه را نداری، میتوانی برای فرار از این کار سخت، فعلاً با خوردن همین پشه کوچک (که به هر حال، این هم دوستنداشتنی است) خودت را سرگرم کنی.
با این کار، اگر چه از خوردن قورباغه فرار کردهای، اما به هر حال به سراغ خوردن شیرینی هم نرفتهای و با این کار، حداقل گامی به پیش نهادهای.
جابه جا کردن وظایف ناخوشایند با یکدیگر هست
میتونیم یک لیستی از کارهایی که درضرورت و الویت هستن اما دوسشون نداریم بنویسیم
و اگر مورد اول رو الان نمیخوایم انجام بدیم بجاش بریم سراغ انجام مورد دوم در لیست یا مورد سوم لیست یا مورد چهارم لیست
یعنی بجای اینکه کلا هیچ کاری نکنیم بجاش بین کارهای مهم مون که دوسشون نداریم حداقل سراغ یکی شون بریم.
_ ما وقتی رفتار اشتباهی انجام میدهیم و بلافاصله تنبیه میشویم، بیشتر احتمال دارد آن رفتار را ترک کنیم. اما اگر فاصلهی بین رفتار و مجازات زیاد شود، تنبیه به سادگی رفتار را اصلاح نمیکند.
فرض کنید همان لحظه که در رانندگی خطایی انجام میدهید، جریمه از حساب شما کسر شود. اثر این نوع پرداخت جریمه، با جریمهای که ماهها یا سالها بعد، زمان معاملهی ماشین و اخذ صورتوضعیت خلافی خودرو پرداخت میکنید، تفاوت دارد.
تنبلی و اهمال کاری هم، وضعیت مشابهی دارد: ما امروز تنبلی میکنیم و مدتی بعد، هزینهی آن را میپردازیم. این شکل از تجربهی با تأخیر، تأثیر قدرتمندی از نظر اصلاح رفتار ندارد.
اگر این دو پاسخ (شرطی شدن، فشار روانیِ کمِ دردهای دور) را ترکیب کنید، احتمالاً یک راهکارِ ساده به ذهنتان خواهد رسید:
- گام اول: برای کار خود، مهلت مشخص تعیین کنید.
- گام دوم: جریمههای سریع و مشخص، برای انجام ندادن تعهدهای کوتاهمدت خود در نظر بگیرید.
مثال جریمه برای تنبلی و اهمال کاری
مثلاً اگر میگویید من هر شب قرار است نیم ساعت زبان بخوانم، با خودتان قرار بگذارید که اگر این کار را نکردید، همان شب، مبلغ مشخصی را به حساب یک موسسهی خیریه واریز کنید یا هر کار دیگری که برایتان سخت است، انجام دهید (اگر کار خیر برایتان بسیار خوشایند است، پول را به حساب موسسهای که از آن نفرت دارید بریزید).
البته جریمه قرار نیست همیشه مالی باشد. مثلاً ممکن است خودتان را وادار کنید یک بار دستشویی یا حمام را بشویید.
_ بسیاری از افراد، خودشان میدانند که باید کار را خرد کنند. بخشی از مشکل این است که خرد کردن کار و تعیین مهلت، واقعگرایانه و با هدف بهترین خروجی انجام نمیشود.
دو مثال از خرد کردن هدفمند و آگاهانه
توجه به دو مثال زیر، میتواند بحث را برای شما شفافتر کند.
مطالعهی ۱۲ کتاب در سال
فرض کنیم میخواهید امسال ۱۲ کتاب بخوانید. آیا منطقی است که بگویید هر ماه یک کتاب میخوانم؟
آیا واقعاً فروردین ماه و اسفند ماه شما یکسان است؟ آیا بهتر نیست برای ماه اول سال (به خاطر تعطیلات) دو کتاب و برای دو ماه آخر سال (به خاطر فشار پایان سال) یک کتاب در نظر بگیرید؟
به خاطر داشته باشیم که هدفگذاری و تعیین مهلت، اگر هوشمندانه انجام نشود، از ابتدا احتمال موفقیت ما کاهش پیدا میکند و حس ما به برنامهریزی و هدفگذاری بد خواهد شد و چه بسا بپذیریم که اهمالکاری و انجام ندادن قولها و قرارها یکی از ویژگیهای تغییرناپذیر ماست.
هفت ساعت زبان خواندن در هفته
فرض کنیم میخواهید هر هفته هفت ساعت زبان بخوانید.
ضعیفترین شکل تعیین مهلت این است که بگویید: تا آخرین ساعت روز جمعهی هر هفته، هفت ساعت زبان خواندن را پُر خواهم کرد.
کمی بهتر آن است که بگویید هر شب یک ساعت زبان میخوانم و برای هر شب که چنین نشد، جریمه تعیین میکنم.
اما بهترین حالت این است که کار را بر اساس واقعیتها و محدودیتهای خود، خُرد کنید. مثلاً شاید برای یک نفر چنین برنامهای مناسب باشد:
- از شنبه تا پایان روز دوشنبه، مجموعاً دو ساعت میخوانم و اگر نخواندم، جریمهاش … است.
- در سهشنبه و چهارشنبه هم، مجموعاً دو ساعت میخوانم و اگر نخواندم، جریمهاش … است.
- پنجشنبه و جمعه که خلوتترم، مجموعاً سه ساعت میخوانم و اگر نخواندم، جریمهاش … است..
- اگر قرار است کاری را واقعاً تا تاریخ مشخصی انجام دهید، خودتان کمی سختگیرانهتر برای خودتان مهلت در نظر بگیرید.
- در گام دوم، همهی کار را به آخرین مهلتی که خودتان تعیین کردهاید، موکول نکنید. کار را خرد کنید و برای هر بخش، مهلتی در نظر بگیرید.
- فراموش نکنید که برای تخطی در هر مرحله و انجام ندادن کار، جریمه در نظر بگیرید.
- در آخرین گام، تقسیم کار و تعیین مهلت را مکانیکی انجام ندهید. بلکه به جنس کار و شرایط واقعی خودتان توجه کنید و مهلتهای کوچکتر را بر این اساس بچینید.
درسگفتارهای کمال گرایی برای شناخت صحیح و برخورد صحیح با موضوع
پیشنهاد میشه این بخش از تاپیک رو بصورت خرد شده
هرروز یک قسمت از ویدئو رو نگاه کنید
(اگه برخی ویدئوها به درستی قرار داده نشدن میتونید از اینجا به لیست پخش دسترسی داشته باشین : https://www.aparat.com/playlist/1079965)
________________________________________
بخش سوم :
تفسیر موضوع اراده
اراده یک مفهوم مبهم است و افراد مختلف، این اصطلاح را با معناهای متفاوتی بهکار میبرند. بنابراین وقتی کسی از اراده، تقویت اراده یا ضعف در اراده صحبت میکند، ابتدا باید توضیح دهد که منظورش از «اراده» چیست.
باومایستر اراده را دارای چهار شاخص اصلی میداند:
1_قدرت کنترل افکار:
وقتی میخواهیم روی یک موضوع خاص متمرکز بمانیم و تمام قدرت توجه خود را به آن معطوف کنیم. همچنین هنگامی که تلاش میکنیم به یک موضوع مشخص فکر نکنیم.
2_ قدرت کنترل هیجانات:
این مولفه همان چیزی است که معمولاً در بحث هوش هیجانی با عنوان تنظیم هیجانات (Emotion Regulation) به آن اشاره میشود. ما به علتهای مختلفی نیازمند تنظیم هیجانات هستیم. مثلاً وقتی حالمان خوب نیست و میکوشیم با انرژی باشیم. یا وقتی که بسیار خوش و سرحال هستیم، اما به علت حضور در مراسم ترحیم، میکوشیم خودمان را آرام (و شاید کمی غمزده) نشان دهیم.
3_ قدرت کنترل تکانش:
به این معنا که بتوانیم انگیزههای لحظهای خود را مدیریت کنیم. مثلاً وقتی غذای ناسالم اما خوشمزهای را میبینیم، بتوانیم در برابر میل به خوردن آن مقاومت کرده یا وسوسهی چک کردن لحظه به لحظهی موبایل را مهار کنیم. توضیحات کاملتر در این زمینه را میتوانید در درس رفتارهای تکانشی بخوانید.
4_ قدرت کنترل عملکرد:
اینکه بتوانیم روی یک فعالیت مشخص متمرکز باشیم و آن را با سرعت و دقت مورد نظر خود ادامه دهیم. همچنین در برابر میل به رها کردن یک فعالیت، مقاومت کنیم. به این معنا که مثلاً اگر قرار است سی دقیقه را به مطالعهی کتاب اختصاص دهیم، از دقیقهی اول تا آخرین دقیقه، سرعت و دقت و سطح انرژی خود را حفظ کنیم؛ آخرین جمله را با کیفیتی شبیه اولین جمله بخوانیم و در برابر وسوسهی رها کردن نیمهکارهی فعالیتی که برای آن برنامهریزی کردهایم، مقاومت کنیم.
با این تعریف، بسیاری از رفتارهای مخرب و نامطلوب را میتوان به ضعف اراده ربط داد.
به عنوان مثال، میتوان خریدهای تکانشی، قرض کردن تکانشی (و خرج کردن بیهودهی پول)، خشونتهای لحظهای، ضعف در دستاوردهای درسی، اهمال کاری، اعتیاد به الکل و سیگار و سایر مواد مخدر، متعهد نماندن به رژیم غذایی و نیز ورزش نکردن را به نوعی با بحث تقویت اراده مربوط دانست.
_قدرت اراده محدود است
مطالعات باومایستر این نظریه را مطرح میکنند که هر یک از ما مخزنی از انرژی داریم که برای «اراده کردن» از ذخیرهی آن مصرف میکنیم. باومایستر از اصطلاح Depletion (تقریباً معادل فرسایش و تحلیلرفتن) برای بیان این پدیده استفاده میکند:
از یک گروه از افراد خواسته شد که برای مدتی به «فیل صورتی» (یا هر چیز غیرممکن دیگر) فکر نکنند.
این افراد باید تلاش میکردند که تا حد امکان مراقب باشند که چنین فیلی در ذهنشان ظاهر نشود. این افراد پس از پایان آزمایش، در مقایسه با کسانی که به این شیوه خسته نشده بودند، از قدرت ارادهی پایینتری برای کارهای بعدی برخوردار بودند.
تحمل اختلافات در رابطه، از مخزن ارادهی ما خرج میکند. وقتی پشت هم و به شکل متوالی، از این مخزن مصرف میکنیم، در هر مرحله آسیبپذیرتر میشویم و قدرت ارادهمان برای کنترل و مدیریت اختلاف بعدی کاهش پیدا میکند.
تصمیمگیری هم، ما را فرسوده میکند.
لحظهای که وارد یک فروشگاه بزرگ میشویم، با حداکثر «قدرت اراده و انتخاب) وارد میشویم و
هر گام که به پیش میرویم و دربارهی خریدن یا نخریدن محصولات مختلف فکر میکنیم، سطح این توان کاهش پیدا میکند.
به همین علت احتمال انتخابهای نادرست و خریدهای تکانشی غیرضروری در اواخر حضور در فروشگاه، بیشتر میشود.
آزمایشهایی انجام شده که نشان میدهد مقایسهی دو به دو کالاهای متعدد یک فروشگاه، قدرت ارادهی فرد را تحلیل میبرد و کاهش میدهد.
_ همهی انواع اراده از یک مخزن واحد تغذیه میشوند.
یعنی مثلاً وقتی شما تمام توان خود را برای کنترل چهرهی خود در مراسم ترحیم بهکار میبرید، بعد از پایان مجلس، در مقابل برداشتن حلوا مقاومت کمتری دارید.
یا وقتی در طی چند ساعت، کوشیدهاید از چند مورد مشاجره با همکار یا همسر خود اجتناب کنید، دیگر نمیتوانید به سادگی قبل، در مقابل وسوسهی سر زدن به موبایل مقاومت کنید.
با این توضیحات میتوان گفت: مهم است که ما قدرت ارادهی خود را در کجا مصرف و تخلیه میکنیم.
_ از کجا متوجه میشویم که قدرت ارادهی ما کاهش یافته؟
یکی از نشانههایی که میتواند تحلیل رفتن و ضعف قدرت اراده را یادآوری کند، عکسالعملهای شدیدتر از حد تناسب (Overreaction) است.
وقتی یک فیلم ناراحتکننده، ما را بیش از آنچه که باید ناراحت میکند؛
وقتی یک طنز ساده و معمولی، ما را بیش از آنچه انتظار میرود میخنداند؛
وقتی دیدن غذا ما را بیش از آنچه که باید، برمیانگیزد؛
وقتی خبر خوب ما را بیش از حد متعارف و معقول، خوشحال میکند؛
وقتی از دست دادن چیزی، ما را بیشتر از حالت عادی، دگرگون و مضطرب میکند؛
میتوان حدس زد که احتمالاً ما در وضعیت فرسایش اراده قرار گرفتهایم و مکانیزم خودکنترلی در ما، آنقدر که باید، فعال نیست.
این مخزن اراده چگونه دوباره پُر میشود؟
_اولین روش، استراحت کردن و در نظر گرفتن فرصت تنفس میان فعالیتهای مختلف است.
وقتی سی دقیقه به خودتان فشار آوردهاید و کتاب خواندهاید، بخش قابلتوجهی از منبع ارادهی خود را تخلیه کردهاید.
بنابراین بهتر است بلافاصله پس از این کار، به سراغ یک تصمیمگیری مالی نروید.
وقتی در یک جلسهی مهم کاری شرکت کردهاید و مدت طولانی ذهن خود را روی موضوع جلسه متمرکز کردهاید،
بهتر است بلافاصله با شریک عاطفی خود دربارهی آخرین چالش عاطفیتان صحبت نکنید.
وقتی یک گفتگوی دشوار را پشت سر گذاشتهاید، بهتر است مستقیم به سراغ ماشین و رانندگی نروید و
ابتدا کاری سبکتر (مثلاً یک پیادهروی کوتاه) انجام دهید.
طبیعتاً خوابیدن هم مصداقی از همین استراحت کردن و وقفه انداختن است و میتواند مخزن ارادهی شما را دوباره پُر کند.
_ دومین روش پیشنهادی باومایستر، توجه به میزان قند خون است.
نکتهی دیگری که در آزمایشها تجربه شده این است که تحمل فشار ذهنی و خرج کردن از مخزن اراده،
سطح قند خون ما را کاهش میدهد. به همین خاطر، مهم است که به سطح قند خون خود نیز توجه داشته باشیم.
باومایستر در کتاب قدرت ارادهی خود در این زمینه نکتهی مهمی را مطرح میکند.
او تأکید دارد که فقط به «محتویات کربوهیدرات مواد غذایی» نگاه نکنید
و به این هم توجه داشته باشید که چقدر طول میکشد تا این کربوهیدرات به گلوکوز تبدیل شود.
موادی که هیدرات کربن آنها به سرعت به گلوکز تبدیل میشود، در کوتاهمدت قند خون را افزایش میدهند و پس از مدتی، دوباره سطح قند کاهش پیدا میکند.
اما موادی که به تدریج و با آهستگی به گلوکز تبدیل میشوند، میتوانند در مدت زمان طولانیتری قند خون را بالا نگه دارند.
سرعت تبدیل شدن هیدرات کربن به گلوکز را معمولاً با شاخصی به نام شاخص گلایسمی (شاخص گلیسمی / شاخص قندی / شاخص گلوکز) بیان میکنند.
این شاخص بین صفر تا صد است و هر چقدر پایینتر باشد، یعنی هیدرات کربن آهستهتر به گلوکز تبدیل میشود.
با جستجوی شاخص گلایسمی در گوگل به سادگی میتوانید مقدار این شاخص را برای مواد مختلف ببینید.
اما همانطور که میتوانید حدس بزنید شاخص موادی مانند برنج سفید و عسل و سیبزمینی سرخ شده بالاست.
در مقابل موادی مانند سبوس گندم، بادام، پسته و اسپاگتی، شاخص گلایسمی پایینی دارند.
_ دربارهی تقویت قدرت اراده :
قدرت اراده، درست شبیه یک ماهیچه عمل میکند
و هر چه اراده را بیشتر به کار بگیریم، قدرت ارادهی ما بیشتر میشود.
این نکته از آن نظر مهم است که فرسایش اراده را اشتباه درک نکنیم.
فرسایش اراده در یک مقطع زمانی مشخص و زمانی که پشت سر هم از مخزن اراده مصرف میکنیم، معنا پیدا میکند.
اما وقتی با استراحت و وقفه ایجاد کردن، دوباره تجدید قوا میکنیم و این بار میکوشیم ارادهی خود را در سطحی بالاتر صرف کنیم، حجم مخزن ارادهی ما به تدریج افزایش مییابد.
اگر مخزن واحد برای اراده را به خاطر داشته باشید حتماً میتوانید حدس بزنید که تمرین تقویت اراده روی یک حوزه میتواند قدرت ارادهی ما را روی حوزههای دیگر هم افزایش بدهد.