متاسفانه مثل جغدم:yahoo (110):
نمایش نسخه قابل چاپ
همینکه دیدم خیلیا شبیه منن روحیه گرفتم...تشکر از همه عزیزان:yahoo (8):
انگیزه اینجوری بدرد کتف چپت هم نمیخوره...
تو هم سعی کن اونقدر قوی بشی که دیگه پوستت رو همچو چیزایی کلفت شه..
بالاخره زندگی (مخصوصا تو همچین کشوری ) واقعا تلخ و مثل زهرماره...
خیلیامون که عملا فقط نفس میکشیم ولی زندگی نمیکنیم...
برای اینکه اینجا دووم بیاری، باید یاد بگیری له نشی و اگه مجبور شی خیلیا و خیلی چیزا رو له کنی
وای به خدا خونه ماام همین وضعه انقدر سروصدا هست ک اگه یه لحظه هندزفیری ورداری گرگیجه مرغی میگیری :)) هندزفیری بزار با اهنگ بی کلام
منم شرایطم همینه.سر وصدا خیلی زیاده وقتی هم دو سه بار بگم ساکت گوش ندن تمرکزم بهم میریزه.کاش درد من فقط همین بود.هعی خدا...خانواده ها مردم اون موقع ما....مامان و بابام تصمیمم گرفتن کناف و سرامیک و کاغذ دیواریبزنن.من هی مخالفت میکردم هم به خاطر کرونا هم درس.اما خوب کی محل بزاره..از آخر شهریور کاروبنایی شروع شد و تا یه هفته دیگه هم ادامه داره.ماهم اومدیم خونه پدربزرگم که خیلی شلوغه!!!عملا به جز واسه یه آزمون و عمومی چیزی نخوندم.قبلم درد میکنه.عصبی ام.همش دلم میخواد گریه کنم اما گریم نمیاد (نهایتا دوقطره)کاربنایی به کنار بعد از اینکه رفتیم خونمون سروصدا ها رو کجای دلم بزارم!!!هعی بیخیال.این یه بازیه یا شایدم یه جنگه!! باید جنگید!!
بابا ول کنین این چیزارو.این شرایط برا خیلیا هست.تازه من اگه تو خونه صدا نباشه تمرکزم میریزه به هم(فکر کنم فوبیای سکوت دارم:yahoo (17)::yahoo (39)::yahoo (20):).جای جالبش اینجاست همزمان با کلاس آنلاین و وقتی که معلم دینیمون داره حرف میزنه من اینور درسای خودمو میخونم.بی اعتنایی بهترین راهه:)):))
واقعا شرایط شما عالیه ناشکری نکنید
هر کس یه روز بیاد خونه ما بمونه باید مستقیم بفرستیمش تیمارستان در حد جنگ جهانی سر وصدا هست اونایی که خواهر و برادر کوچک دارن درک میکنن نمونه واقعی تام وجری:yahoo (35)::)):)):)):)):)):))
تنها راهش بی تفاوتی نسبت به صدا های اطرافه:|:)
اگه اتاق خارج از ساختمان دارین، مث من اتاقت رو جا ب جا کن..
صداگیر اسفنجی(یا خمیری) از لوازم پزشکی بگیرین.. ولی خب خیلی تا ته فرو نکنین ک پرده گوشتون آسیب ببینه خدایی نکرده..
هندزفری ک سرش این مدلی باشه بذارین تو گوشتون، تا حد زیادی صدا رو میگیرن بعضیاشون.. فایل پیوست 95409
ی موسیقی بنلد بذارین.. ک همش همون تکرار شه و کم کم بهش عادت کنین و دیگه حواستون رو پرت نکنه..
دوبار دعوا راه بندازین درست میشه:| (البته باید سابقه لج و لجبازی کردنتون بسی بسیار خراب باشه)
دیگه چیزی ب ذهنم نمیرسه حقیقتا
با سلام:)) منم اولا خیلی زود حواسم پرت میشد با یک سروصدای کوچیک
خداروشکر ما بچه کوچیک نداریم خواهر برادرامم ازدواج کردن رفتن خونه خودشون من و مامان بابامیم تو خونه فقط:)) از این نظر سکوت برقراره ولییییی.....
دقیقن پشت پنجره اتاق من دارن ساختمون میسازن:yahoo (113):یک ساااله هرروز دارم صدای جوشکاری و ساختمون سازی میشنوم اونم با صدای بلند و گوش خراش! جدای این ،صدای کارگرا،صحبتای عادیشون،دعواهاشون،اهنگ بندری گذاشتناشون همممممش تو اتاق منه:yahoo (112): چون ساختمونه خیلییی نزدیک به خونه ماست در حد چند متر فاصله داره.بعضی وقتا انقدر سروصدا میکنن که دیوونه میشم.ولی اکثر وقتا به صداشون عادت کردم:))مثلا یهو به خودم میام میبینم همزمان که دارم با صدای اهنگ بندریشون قر میدم و زیرلب میخونم،تست فیزیک میزنم:yahoo (23):
گاهی وقتا سر درس خوابم میگیره وقتی دقت میکنم میبینم روز جمعست و کارگرا نیستن که سروصدا کنن:yahoo (56): پارسال انقد به سروصدا حین درس خوندن عادت کرده بودم که سر ازمونای قلم چی خوابم میبرد بخدا:yahoo (23):
در نتیجه،تنها راه اینه که عادت کنی:))
حساس نشو . پدر منم از ساعت 9 تا 10 میشینه با صدای بلند دونگ یی میبینه:yahoo (39): .
ضمنا جلسه کنکورم حداقل برا من ساکت نبود . مراقب کناریم 3 ساعت طول کشید اون کیک لعنتیش رو باز کنه و کوفت کنه ! هیی خش خش صدا میومد ! شیطونه میگفت برو کاغذ و مداد و صندلی با کیکش رو بکن تو :yahoo (35):
دهنش:yahoo (110):
شرایط منم ازلحاظ سروصدا (درواقع صدای داد و بیداد و گریه و شیون و تشنج) افتضاح بود .... از این لحاظ این مشکل رو به خوبی تجربه کردم
درضمن از این ها گذشته سرجلسه کنکور هم روبه روم دوتا مراقب وایساده بودن داشتن باهم حرف میزدن :yahoo (114):.....اسمش رو هرچی که میخوای بذار مشکل یا بدشانسی یا بدبختی....ولی بخاطر اینکه کی مشکل بزرگتری داشته به کسی دانشگاه نمیدن....مهم این هست که بتونی مشکلات رو کنترل کنی و به راهت ادامه بدی
ببین منم پارسال دقیقا شرایط تو رو داشتم یعنی یهو از طبقه سوم و دوم مامانبزرگمو و خاله و دایی و..همه پا میشدن میومدن طبقه اول هرهر خنده و داد و بیداد منم که میرفتم مودبانع میگفتم لطفا یکم یواش تر یهو بلند میشدن میگفتن باشه ما اصلا دیگه نمیایم پائین و منم از عذاب وجدان دیگه نمیتونستم درس بخونم :/ ولی بعدش فرداش دوباره پا میشدن میومدن همون آش و همون کاسه یه مدت دیگه میرفتم تو پارکینگ خونمون درس میخوندم از دستشون ...ولی ببین اینکار واقعا اشتباهه با یک سال حساس زندگیت شوخی نکن یا به قول بچه ها از این هندزفزی ها بگیر یا خیلی محکم برو و وایسا و بگو من درس دارم و باید رعایت کنید واقعا رودروایسی ندلشته باش که الان ناراحت میشن یا نه من یک سال رندگیمو سر همین رودروایسی از دست دادم دلی الان دیگه خیلی جدی باهاشون برخورد میکن م . موفق باشی