الان توی سطح هشدار دقیقا چی میگید؟
مام این راهارو رفتیم خودمون اوستا کاریم داداش،یا باید حقیقت رو بگیم،یا اینکه دروغ بگیم که گندش در میاد،یا اینکه رو به صورتش بگیم نمیگم یا به شما چه و اینا که شخصیت خودمو میارم پایین!
نمایش نسخه قابل چاپ
بگو با کارنامه سبز ، پزشکی زاهدان قبول شدم دارم میرم . اگر مردید تا اونجا بدرقه م کنید . بنر رو هم قولش رو به بچه های دانشگاه زاهدان دادم . چاپ کنید بدید ببرم همونجا دم دانشگاه بزنم که بفهمند چه دایی جیگری دارم .
خدایا خودت بیا ما رو از دست فامیل فضول و رمز پویا و کرونا نجات بده
آبرو؟ :yahoo (20)::yahoo (20)::yahoo (20)::yahoo (20)::yahoo (20): . حاجی آبرو اونجا میره که بگی یبار خراب کردم دیگه نمیخام تلاش کنم . مگه همین فامیلات همشون از آکسفورد دکتری گرفتن؟ ول کن ناموسن . بشین درسو بخون اینچیزا همش میپره . راستی آهنگ منهای یک و هم گوش کن . :yahoo (105):
خیلی برام جالب بود کاری که کردید چون یکی از دوستان خودم هم این حرف رو زده بود که پرستاری روزانه قبول شده ؛ از شانس دوستم یکی از اقوامشون هم دقیقا همون شهر پرستاری قبول شده؛ به دوستم زنگ زده بود که شمارت رو بده تا گروه واتساپی تشکیل بدیم و کلاسا رو به هم یادآوری کنیم ؛ یا اینکه کارای ثبت نام رو انجام دادی میشه بهم نشون بدی چیکار کردی و خلاصه حسابی گیر افتاده دوستم
میتونید بگید ترم بهمنی هستم و اگر خیلی اوضاع بد شد ؛ بگید همون موقع انصراف دادم
من. خدایش پسرخالم ازدواج کرد دوماه بعدفهمیدم ،دخترعموم. بچه سومشو به دنیاااوردهه من فک میکردم مجردهه
من کلا جزخودم درکیرکسی نیستن ولی فامیلایه ما عجوبن دخترعموی مامانم. بعداعلام نتایح زنگ زده بودخونمون نبودیم ،زنگ زده بودخونه مادربزرگم. ک من چیکارکردم. این دروغو گفتم راحت شدم..ولی چیزبدتراینه باخاله ام همسایه ایم
حالا من هرکتابی سفارش میدم. بایدازفیلترشوهرخالم عبورکنم نفهمه ...کلا سال پیش ترور شخصیتس شدن ازدس اینا مخصوصا..شوهرخالم ک کلاکلیدکردهه بود. امساب برو. ...ترسیدم بگم نرفتم سکته کنه
من که خداروشکر اومدم اصفهان دیگه الان چند ساله با فامیل چشم تو چشم نشدم
چند هفته پیش که برگشته بودم شیراز رفته بودم خونه عمه م
دختر عمم که هم سن و سالای خودم در گوش عمه م گفت این پسره کیه مامان؟ که یه دفعه دیدیم عمه م منفجر شد:yahoo (20):
در این حد نزدیکیم به هم:yahoo (20)::yahoo (20):
ولی بدترین موقعیت برا یه کنکوری وقتیه که یکی تو فامیلشون موفق بشه و هی اونو بکوبن تو سرش=///
گفتم پدرومادرم میدونن فقط فامیل وهمسایه ها فک میکنن دانشجوشدم
اینکه به. اطرافیانم دروغ گفتم نه که واقعا برام مهم باشن به من بودمیگفتم
پیام نورشهرمون راحت من تنهاکسیم ک اصن نظرمردم واسم مهم نیس ،فقط به خاطر جو،تلقین ،سرزنشش دایی ،خاله هام،واینکه هرصبح خالم. زنگ میزدپارسال به خونمون که کلی مامانمو. ناراحت میکردک درس چیه اینا..فقط واسه اینکه
دهنشونو ببندم گفتم یه چی بگم سرجلسه. کنکور. توعمومی ها مدام حرفایه خالم تومغزم بود کلا ندونستم چی هس
تست ..الانم. اصلا سالی یه بارم. باهاشون ارتباطی ندارم میان خونمون هم بهشون سلام نمیدم چون طرفو له میکنن ولی. خودشون ،درقفلم باشه میان ..