[QUOTE=Dayi javad;1667278]تو منو نمیشناسی ولی من تو رو میشناسم:yahoo (20):
چی کارا میکنی جواد جان،خیلی وقته انجمن نیومدی
نمایش نسخه قابل چاپ
تاپیک که نیست.سفره دل کنکوریه:yahoo (20):
داداش منم مشکل تورو داشتم.مامانم از دهم دائم دخالت میکرد تو کارهام تراز ازمونامو میدید و سرکوفت میزد...همین الانم تا چیزی میشه میگه چرا تو موقع کلاس ششم مسابقه تکواندو مقام نیاوردی ولی بقیه اوردن!!!!!!!!!!!یا ابلفضل یعنی تا این حد. بعضیا اینجورن فکر نکن فقط خودتی تازه مامان بابای من هر دو دبیرن...
ولی راهکار من درگیری بود...یه داد و بیدار و ضرب و شتم داشتم که کسی تو کار من نباید دخالت کنه .اصن مدل تیپ شخصیتی من نمیتونه تحت کنترل قرار بگیره و سرکوفت و دستور بشنوه.اما الان خودم واقعا شرمندم چون کنکور رو نتونستم اونجور که باید نتیجه بگیرم،اما اینقدر ذهنم پر روئه که گردن نمیگیره و دم خانواده گرم که چیزی بم نگفتن،من خودم اگه بچم اینطوری بود سیاه و کبودش میکردم.خلاصه فقط هفت ماه مونده با هر شرایطی بخون حتی شده حرف میزنن بهت جلوشون هنزفری بزار و اهنگ گوش کن و به خودت نگیر اما جوری پیش برو که ضایع نشی جلوشون و بتونی بعدا بگی حق با من بود.
امشب ی نفر رای داد و این تاپیکو دیدم
شاید اون روزا برام مهم بود این چیزا
اما الان ب هیچ جام نیس
خواستم بگم برای شمام همینه
تمام چیزایی ک الان رنجتون میده چن سال دیگ حتی یادتون نمیاد
البته جز حسرت کم کاری هام ...