نوشته اصلی توسط
-sina-
سلام دو ستان عزیز ..نمیخام چیز نامربوطی بنویسم امبد وارم تاپیک حذف نشه..این مسئله مشکل خیلی از ماهاس ..کسی نمیتونه بگه این حس رو ندارم...بعضی هنوز عاشق نشدن اما بعضی بدجور درگیرن...مشکلی هس اینه که الان سال سالا مهمیه ..هر دقیقش اونم تازه دوران جمع بندی...مشکلی مه دارم باهاش 3 ماهه کلنجار میرم همینه..یهویی یکی شد همه ید دنیام ..ای خیابون هم پیداش تکردم/....هیچ وقت نزاشتم جلوی درسم رو بگیره و نکرفته همیشه یه انگیزه بوده برام ...انگیزه کمه بخونم دکتر شم و ایندش و بسازم....ولی این اخریا چون کلا ارتباطم رو باهاش قطع کردم خسته شدم....انیگزم نمیکن خالی شده ولی کم شدهه...واقعا کسایی که چشیدن میدونن من چی میگم .همیشه سعی کردم این مسئله موتور محرکم باشه تا ترمز زندگیم...یه سوال بی جواب دارم..واثعا نمیشه کنار کسی که دوسش داری موفق بشی؟؟//هعییی... گوشم از تضیحت پره حوصله هم ندام وفقط تجربه میخام کسایی که این مشکلات رو داشتئن و یا نداشتن موفق شدن یا نشدن بیان کمک کنن شاید درست شد موفق باشید