مكانيزم هاي دفاعي يا وسايل سازگاري Mechanisms of defense
شخصیت و مکانیزم های دفاعی-بخش نخست(سايت مردمان)
برای آشنایی با مفهوم مکانیسمهای دفاعی ابتدا بطور اجمالی به نظریه زیگموند فروید در زمینه شخصیت و ساختار روان انسان میپردازیم.
فروید شخصیت هر فرد را به 3 بخش تقسیم بندی میکند:
1- نهاد و یا او(id): در برگیرنده تمام اجزاء شخصیتی موروثی از جمله غرایز و تکانه های ابتدایی میباشد. کارکرد نهاد مبتنی بر "اصل لذت" بوده و کامرواسازی و ارضای فوری را می طلبد. نهاد خواهان تامین آنی نیازها وسائق های زیستی چون میل جنسی و رفع گرسنگی میباشد. این بخش از شخصیت خودخواه، غیر منطقی، احساساتی و لذت جو بوده و نسبت به نیازها و خواسته های دیگران و همچنین واقعیات بی اعتناست. دوری از درد و تنش و به حداکثر رساندن لذت و کامروایی از خصوصیات نهاد است. نهاد تابع هیچ ضابطه ای نیست. نهاد را میتوان نفس اماره خواند.
2- خود و یا من(ego) : خود وظیفه محدود سازی و کنترل نهاد را بعهده دارد. خود برخلاف نهاد، به واقعیت واقف بوده و از "اصل واقعیت" پیروی میکند. "خود" ارضای آنی غرایز را تا زمانی که شرایط مساعد در جهان بیرون و واقعی فراهم آید، به تاخیر می اندازد. نهاد به مثابه یک اسب و "خود" راکب آن است. با اینکه نیروی اسب به مراتب بیشتر از سوار کار است اما سوارکار قادر است به کمک افسار، اسب را مهار و کنترل کرده و به مسیر دلخواه خود هدایت کند. اما همیشه اینطور نیست چراکه برخی اوقات اسب سرکش بر راکب خود چیره میگردد. این بخش از شخصیت منطقی و واقع گرا است. وظیفه دیگر "خود" تعادل برقرار کردن میان نهاد و فرا خود است. از آنجایی که نهاد و فرا خود پیوسته در تعارض و کشمکش بسر می برند، خود میکوشد با لحاظ شرایط و محدودیتهای محیط و واقعیات میان این دو میانجیگری کرده و مصالحه ایجاد کند. به نحوی که ضمن لحاظ کردن واقعیت جهان خارج، هم تکانه های نهاد ارضا شود و هم شخیت اخلاقی فراخود آزرده نگردد. و در نهایت حداکثر برخورداری نهاد از لذت و اجتناب از مجازات واحساس گناه برخاسته از فراخود فراهم گردد.
3- فراخود و یا فرامن(super-ego): فراخود معرف تمام ارزشها، اخلاقیات، قوانین و هنجارهای تعیین شده از سوی جامعه و یا والدین میباشد. این همان "وجدان" فرد است که وظیفه داوری میان رفتار و کردار شایسته و ناشایست،خوب وبد، و ارزشگذاری و ارزیابی آنها را عهده دار است. فراخود بر مبنای "اصل اخلاقی" و "اصل پاداش و تنبیه" شکل میگیرد. فراخود در تقابل نهاد قرار داشته و اصولا وظیفه فراخود کنترل تکانه های شهوانی، خودخواهانه و لجام گسیخته نهاد، بویژه آنهایی که از سوی جامعه منع شده اند، میباشد. مثل روابط جنسی و خشونت. کارکرد دیگر فراخود ترغیب "خود" به روی آوری به اهداف اخلاقی و متعالی، عوض اهداف واقع گرایانه، و همچنین کامل شدن و به کمال رسیدن فرد، میباشد. فراخود شامل دو زیر مجموعه است. یکی "وجدان"(conscience) که در برگیرنده رفتارها و اعمال نکوهش شده و مشمول تنبیه (رفتارهای ناپسند) است و دیگری خود آرمانی(ego-ideal) که دربرگیرنده رفتارها و اعمال ستوده و تحسین شده از سوی جامعه (رفتارهای پسندیده) میباشد. وجدان اثر منفی خود را به شکل احساس گناه و یا احساس خجالت وشرم متجلی میسازد. خودآرمانی نیز خود را بصورت غرور و سربلندی. وجدان تنبیه گر درونی و صاحبان قدرت تنبیه کنندگان خارجی هستند. فراخود بسیار سختگیر وکمالگرا میباشد.
نکته: نیروی نهاد به مراتب بیشتر از خود و فراخود است و خود و فراخود در حقیقت انرژی خود را از آن تامین میکنند. خود و فراخود از نهاد منشعب میگردند.
نکته:فراخود جای ارضای نیازهای نهاد سعی میکند آنها را صرفا سرکوب کرده و به ناخودآگاه انتقال دهد.
نکته: به باور فروید نهاد از دو غریزه عمده بنام اروس (غریزه زندگی)(eros) که شور وسائق زندگی است و تاناتوس(غریزه مرگ) (thanatos) که شور وسائق مرگ است وغرایز تشکیل یافته است. میل جنسی مهمترین جزء اروس و خشونت مهمترین جزء تاناتوس است.
نکته: خود و یا من در کانون 3 نیروی توانمند واقع است: واقعیت، جامعه= فراخود و بیولوژی= نهاد.و میبایست به عنوان مدیر اجرایی با هر 3 آنها کنار بیاید.