حسی نداشتم
نمایش نسخه قابل چاپ
حسی نداشتم
از دور سخته ، بعدش عادی میشه (برای 98 درصد افراد)
تازه این یه قسمت کوچیکی از کار پزشک ها هست ... همیشه که با این جور چیزا رابطه ندارین که :|
الان همه رتبه تاپ اوردن دغدغه شون شده این؟
چه جالب
جالب بود :))
توی عکس اولی، اون وسطیه چه سیس جالبی گرفته :yahoo (23)::yahoo (23):
کاش به جای کنکور چندتا عکس وحشتناک تر از اینا نشونمون بدن اگه نترسیدیم بگن بفرما دانشکده پزشکی:))
عجبببببب
جالب بودن
عکس اول یکم ترسناک بود .
ولی چیزی که برام سوال بود و کنجکاوشم این بود که چجوری اینارو دوباره سرهم میکنن تو بیمارستان؟:yahoo (114)::yahoo (50): درست بشو هستن اصلا اینا البته منظورم اولی هستش
اون چی بود اونطوری قد عام کرده بود:yahoo (117)::yahoo (117)::|:|
درباره ترسناکی ش باید بگم که به نظرم اگر کسی زمینه روانی ترس از چنین صحنه هایی نداشته باشه اتفاق خاصی نیست و عادی میشه براش. ولی اگر زمینه روانی داشته باشه یکم مشکله
البته پزشکی اینقدر گسترده ست که شما میتونی در زمینه ای فعالیت کنی که حتی یک قطره خون هم نبینی { البته نه تو عمومی و دوره تحصیل}
یا ابلفضل:|
دیگه واقعا مطمئن شدم
هر ک را بهر کاری ساخته اند..
تو عکس اول سیس اون دکتر وسطی خیلی خنده داره :yahoo (20)::yahoo (20)::yahoo (20):
معلومه داره به چی میخنده :yahoo (20):
اون یکی دکترم که زل زده به دوربین معلومه خنده خودشو به زور نگه داشته :yahoo (20)::yahoo (20)::yahoo (20):
و یکم که به مجروح دقت کنی میفهمی به چی دارن میخوندن :yahoo (20)::yahoo (20):
من برادر دوستم پزشک هستش و کلا داستانهای جالبی تعریف میکنه . اینطوری هام نیست . کلا رشته جالبیه :yahoo (20):
ترسناک نیستن دردناکن
همون موقع که نزدیک چهارشنبه سوری عکس دست های متلاشی شده و چشمای از حدقه دراومده و ادمای سوخته بدون باند و چیزای دیگه رو روی بروشور چاپ میکردن میدادن دست ما ک سوم چهارم ابتدایی بودیم دیگه جایی برای سلامت روح روانمون باقی نموند :yahoo (117):
بیچاره اولی :(