خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 22 از 409 نخستنخست ... 1221222332122 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 316 به 330 از 6129
    1. Top | #316
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      ای قوم به حج رفته کجایید کجایید؟
      معشوق همین جاست بیایید بیایید
      معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
      در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟
      گر صورت بی صورت معشوق ببینید
      هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
      ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
      یک بار از این خانه بر این بام برآیید
      آن خانه لطیفست نشان هاش بگفتید
      از خواجه ی آن خانه نشانی بنمایید
      یک دسته ی گل کو اگر آن باغ بدیدید
      یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
      با این همه آن رنج شما گنج شما باد
      افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

    2. Top | #317
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      پریشانان پری را می پرستند

      گدایان گوهری را می پرستند...
      خبر از دین مداحان ندارم
      خطیبان منبری را می پرستند
      سواران پرچمی را می ستایند
      دلیران سنگری را می پرستند
      چه می دانند اینان از شهیدان
      که خون و خنجری را می پرستند
      خدا را عالمان و مفتیان هم
      کتاب و دفتری را می پرستند
      به بیت الله رفتم دیدم این قوم
      به جای او دری را می پرستند
      گناه از چشم و گوش بسته ماست
      که این کوران کری را می پرستند
      صدای اعتراضی نیست اینجا

      ابوذرها زری را می پرستند
      خوشا آنان که دور از این جماعت
      خدای دیگری را می پرستند

    3. Top | #318
      کاربر باسابقه
      مدیر برتر

      نمایش مشخصات
      بس شنیدم داستان بی کسی/بس شنیدم قصه ی دلواپسی
      قصه ی عشق از زبان هر کسی/گفته اند از نی حکایتها بسی
      حال بشنو از من این افسانه را /داستان این دل دیوانه را
      چشمهایش بویی از نیرنگ داشت/دل دریغا ، سینه ای از سنگ داشت
      با دلم انگار قصد جنگ داشت/گویی از با من نشستن ننگ داشت
      عاشقم من، عاشقم من ، قصد هیچ انکار نیست!/یک با عاشق نشستن عار نیست
      کار او آتش زدن ،من سوختن/در دل شب چشم بر در دوختن
      من خریدن ناز ،او نفروختن/باز آتش در دلم افروختن
      سوختن در عشق را از بر شدیم/آتشی بودیم و خاکستر شدیم
      از غم این عشق مردن باک نیست/خون دل هر لحظه خوردن باک نیست
      آه می ترسم شبی رسوا شوم/بدتر از رسواییم ، تنها شوم
      وای از این صید و آه از آن کمند/پیش رویم خنده پشتم پوزخند
      بر چنین نامهربانی دل مبند/دوستان گفتند و دل نشنید پند
      خانه ای ویران تر از ویرانه ام /من حقیقت نیستم افسانه ام
      گر چه سوزد پر،ولی پروانه ام/فاش میگویم که من دیوانه ام
      تا به کی آخر چنین دیوانگی؟/پیله گی بهتر از این پروانگی!!
      گفتمش آرام جانی ؟ گفت نه!
      گفتمش شیرین زبانی ؟ گفت نه!
      گفتمش نامهربانی ؟ گفت نه!
      میشود یک شب بمانی ؟ گفت نه!
      دل شبی دور از خیالش سر نکرد/گفتمش افسوس او باور نکرد
      خود نمیدانم خدایا چیستم ؟/یک نفر با من بگوید کیستم ؟
      بس کشیدم آه از دل بردنش/آه اگر آهم بگیرد دامنش!
      با تمام بی کسی ها ساختم /وای بر من ساده بودم ، باختم
      دل سپردن دست او دیوانگیست /آه غیر از من کسی دیوانه نیست
      گریه کردن تا سحر کار من است/شاهد من چشم بیمار من است
      فکر میکردم که او یار من است/نه! فقط در فکر آزار من است
      نیتش از عشق تنها خواهش است
      دوستت دارم دروغی فاحش است
      یک شب آمد زیرو رویم کرد و رفت/بغض تلخی در گلویم کرد و رفت
      مذهب او هر چه بادا باد بود /خوش بحالش که این قدر آزاد بود
      بی نیاز از مستی می ،شاد بود/چشمهایش مست مادر زاد بود!
      یک شبه از عمر سیرم کرد و رفت/من جوان بودم پیرم کرد و رفت
      (حمیدرضا رجایی)

      @yaghma
      ویرایش توسط Lawyer : 10 اردیبهشت 1395 در ساعت 17:00

    4. Top | #319
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Lawyer نمایش پست ها
      بس شنیدم داستان بی کسی/بس شنیدم قصه ی دلواپسی
      قصه ی عشق از زبان هر کسی/گفته اند از نی حکایتها بسی
      حال بشنو از من این افسانه را /داستان این دل دیوانه را
      چشمهایش بویی از نیرنگ داشت/دل دریغا ، سینه ای از سنگ داشت
      با دلم انگار قصد جنگ داشت/گویی از با من نشستن ننگ داشت
      عاشقم من، عاشقم من ، قصد هیچ انکار نیست!/یک با عاشق نشستن عار نیست
      کار او آتش زدن ،من سوختن/در دل شب چشم بر در دوختن
      من خریدن ناز ،او نفروختن/باز آتش در دلم افروختن
      سوختن در عشق را از بر شدیم/آتشی بودیم و خاکستر شدیم
      از غم این عشق مردن باک نیست/خون دل هر لحظه خوردن باک نیست
      آه می ترسم شبی رسوا شوم/بدتر از رسواییم ، تنها شوم
      وای از این صید و آه از آن کمند/پیش رویم خنده پشتم پوزخند
      بر چنین نامهربانی دل مبند/دوستان گفتند و دل نشنید پند
      خانه ای ویران تر از ویرانه ام /من حقیقت نیستم افسانه ام
      گر چه سوزد پر،ولی پروانه ام/فاش میگویم که من دیوانه ام
      تا به کی آخر چنین دیوانگی؟/پیله گی بهتر از این پروانگی!!
      گفتمش آرام جانی ؟ گفت نه!/
      گفتمش شیرین زبانی ؟ گفت نه!
      گفتمش نامهربانی ؟ گفت نه!/
      میشود یک شب بمانی ؟ گفت نه!
      دل شبی دور از خیالش سر نکرد/گفتمش افسوس او باور نکرد
      خود نمیدانم خدایا چیستم ؟/یک نفر با من بگوید کیستم ؟
      بس کشیدم آه از دل بردنش/آه اگر آهم بگیرد دامنش!
      با تمام بی کسی ها ساختم /وای بر من ساده بودم ، باختم
      دل سپردن دست او دیوانگیست /آه غیر از من کسی دیوانه نیست
      گریه کردن تا سحر کار من است/شاهد من چشم بیمار من است
      فکر میکردم که او یار من است/نه! فقط در فکر آزار من است
      نیتش از عشق تنها خواهش است/
      دوستت دارم دروغی فاحش است
      یک شب آمد زیرو رویم کرد و رفت/بغض تلخی در گلویم کرد و رفت
      مذهب او هر چه بادا باد بود /خوش بحالش که این قدر آزاد بود
      بی نیاز از مستی می ،شاد بود/چشمهایش مست مادر زاد بود!
      یک شبه از عمر سیرم کرد و رفت/من جوان بودم پیرم کرد و رفت
      @yaghma

      چقدرررر قشنگگگگ
      از کی بود این شعر ؟
      یا دل نوشتست؟

    5. Top | #320
      کاربر باسابقه
      مدیر برتر

      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط =TUFAN= نمایش پست ها
      چقدرررر قشنگگگگ
      از کی بود این شعر ؟
      یا دل نوشتست؟
      بلی بس...-__-
      نه
      حمیدرضا رجایی

    6. Top | #321
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      شهر تبریز است و جان قربان جانان میکند
      .سرمه چشم از غبار کفش میهمان میکند
      شهرتبریز است کوی دلبران
      ساربانا بار بگشا زاشتران

    7. Top | #322
      کاربر نیمه فعال

      AkhmooAsabani
      نمایش مشخصات
      نقاش ازل طرح عشق از تاب مژگان تو بزد........................................نا قه ی تشنه ی ما را جز اب حیاتت نسزد
      مردیم تا مسیحا دم تو زنده کند ما را ...............................................د ریست بند دیر طربناک توییم جانا
      lucifer
      و در گوش ان کس که در تسخیر شیطان است اما این را زمزمه می کنم همان به که شیطانت را بزرگی کنی که در این نیز تو را راهی است به بزرگی

    8. Top | #323
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      ...

    9. Top | #324
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      image.jpg

      ♥♥♥♥♥♥


      هیچ چیز غیرممکن (impossible) نیست، خود کلمه هم دارد می گوید: "من ممکن ام" (I’m possible!)
      (آدری هپبورن)


    10. Top | #325
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      %D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D9%84-%D8%B7%D9%84%D8%A8.jpg

    11. Top | #326
      کاربر باسابقه

      bi-tafavot
      نمایش مشخصات
      500x370_1439400553593062.png


    12. Top | #327
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات


      یکی دیوانه ای آتش برافروخت
      در آن هنگامه جان خویش سوخت

      همه خاکسترش را باد می برد
      وجودش را جهان از یاد می برد

      تو همچون آتش ای عشق جانسوز
      من آن دیوانه مرد آتش افروز

      من آن دیوانه ی آتش پرستم
      در این آتش خوشم تا زنده هستم

      بزن آتش به عود استخوانم
      که بوی عشق برخیزد ز جانم

      خوشم با این چنین دیوانگی ها
      که می خندم به آن فرزانگی ها

      به غیر از مردن و از یاد رفتن
      غباری گشتن و بر باد رفتن

      در این عالم سرانجامی نداریم
      چه فرجامی ، که فرجامی نداریم

      لهیبی همچو آهِ تیره روزان
      بساز ای عشق و جانم را بسوزان

      بیا آتش بزن ، خاکسترم کن
      مسم ، در بوته ی هستی زرم کن

      فریدون مشیری

    13. Top | #328
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
      باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان

      روز اول که سرشتند گل پیکرشان
      سنگی اندر گلشان بود،همان شددلشان

    14. Top | #329
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      گر می نخوری ، طعنه مزن مستان را
      بنیاد مکن تو حیله و دستان را

      تو غره بدان مشو که می می نخوری
      صد لقمه خوری که می غلام است آن را

      خیام

    15. Top | #330
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات

      نی محزون
      امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
      آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

      کاهش جان تو من دارم و من می دانم
      که تو از دوری خورشید چها می بینی

      تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
      سر راحت ننهادی به سر بالینی

      هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
      تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

      همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
      امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

      من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
      که توام آینه بخت غبار آگینی

      باغبان خار ندامت به جگر می شکند
      برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

      نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
      که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

      تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
      گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

      کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
      ای پرستو که پیام آور فروردینی

      شهریارا گر آئین محبت باشد
      جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی

      شهریار !

    صفحه 22 از 409 نخستنخست ... 1221222332122 ... آخرینآخرین

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 8 مهمان)

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن