من هوش و حواسم پی چشماشهای کاش که عاشق نشده باشهای کاش بدونه خیلی میخوامشاز وقتی که رفته رفته آرامش
من هوش و حواسم پی چشماشهای کاش که عاشق نشده باشهای کاش بدونه خیلی میخوامشاز وقتی که رفته رفته آرامش
شبا وقتی که تنهایی , میاد همراه دلتنگی
میپیچه باز صدات , بروی پله سنگی
به فکر اینکه برگشتی , دلم میاد به پیشوازت
خیال قامتت اینجاست , نگاهم میکنه نازت
تو همونی که میگفتی تو دنیا هیچ کی مثل من پیدا نمیشه
تو همونی که میگفتی قلبم مال تو باشه واسه همیشه
همیشه اسم تو بوده , اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم, بوی تو داره نفسهام
عطرحرفای قشنگت , عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون , سرخه گونههای عاشق
قلبم واس این یه دندگیش میمیره از اون که جای من نشسته خسته میشه برمیگرده بازم مث قبلا میشه
بعضی حرفها را نباید زد و بعضی حرفها را هم نباید خورد بیچاره دلم چه میکند میان این زد و خورد....
میاد بارون احساس از ابر تیکه تیکه
که سقف نازک دل دوباره کرده چیکه .چیکه چیکه
مهستی ....بارون احساس
[صحنه ی ما غزل پوش
صدا صدای گوگوش ....
همیشه فاصله بوده , بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته , شب و روزای من و تو
راه دوری بین مانیس , اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو , دست مهربون باده
هر روز حسم تازه تر میشه/ غرق تو میشم بلکه دریا شم/ بیزارم از اینکه تمام عمر/ از روی عادت عاشقت باشم
من امشب سرخوش و ديوانه و مست و غزل خوانم
به جام مي پناه آورده ام از غم گريزانم
گر از ميخانه باز آيم مرا غم باز مي جويد
رويد اي دوستان من گوشه ميخانه مي مانم
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 2 مهمان)