خب حرفت نمیاد چون نت شاید برات اهمیت نداره...شاید ربطی به اعتماد به نفس نداره
- - - - - - پست ادغام شده - - - - - -
من همچین حرفی زدم؟؟؟ مگه بیرون از خونه ینی خیابون؟؟ کتابخونه هس...سینما...چمیدونم بعضیا گروه بسیج مرن بعضیا بین یه گروه دیگه ...قرار نیس بیرون از خونه آدم تو خیابون ول گرده
هرچند سال کنکور خیلی هم نباید بیرون رفت
ولی چندان هم جالب نیس که یه پسر همش تو خونه باشه...چندان که چه عرض کنم...اصلا
روزی
خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
.
.
.
مادیان تشنه , سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
یه روز انشتین تو شهر خودشون به یه دوست میرسه دوستش میگه تو که اینجا آدم معروفی هستی و همه تو شهر میشناسنت چرا این پالتو کهنه رو میپوشی؟
انشتین گفت وقتی همه شخصیت واقعی منو میدونن چه اهمیتی داره چی بپوشم.
چند هفته بعد انشتین به یه جلسه تو یه شهر دیگه دعوت شد بعد جلسه رفت یه گشت تو شهر بزنه اتفاقا باز همون دوستش رو دید.
دوستش ازش پرسید تو این شهر که دیگه کسی تورو نمیشناسه چرا باز این پالتو کهنه تنته؟؟؟
انشتین جواب داد وقتی کسی نمیشناسه چ اهمیتی داره چی بپوشم؟؟
اگه آدم خودش رو بهتر بشناسه و خودشو درگیر حواشی روزمره نکنه میتونه انشتین باشه.
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
ومرد گاریچی در حسرت مرگ
ویرایش توسط Joker72 : 07 آذر 1393 در ساعت 22:40
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)