بی احساس بی احساس ...
خیلی ناراحتم الان فهمیدم صمیمی ترین دوستم ارومیه تصادف کرده خداروشکر چیزیش نشده ولی کاش پیشش بودم ...
تو همه چیت تکمیله !
منم میکنم فقط به آدمای "تک" پیله !
یک حس مزخرفیه که نگو....
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
اسب درحسرت خوابیدن گاریچی
ومرد گاریچی در حسرت مرگ
حالم خوش نییس:-(
خدا این حس و حالو دوس ندارم:'(
چه زیباست
اگر حاجت دلت..
با حکمت خدایت...
یکی باشد
احساس تسلط بر خودم افکارم و احساساتم
می خوام تو دو ماه اینده زیست و شیمی رو به صورت کامل و با تست بخونم
و از همین الان شروع می کنم هر چند خسته و داغونم
تو این چند وقته خیلی اذیت شدم...
دلمم برا انجمن و دوستام تنگ شده بود - نت نداشتم
بدرود
در حال حاضر 13 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 13 مهمان)