به اینکه از 6 صبح بیدارم و الانم خابم نمیبره و فکر کنم جنازه م داره فعالیت میکنه......
به اینکه از 6 صبح بیدارم و الانم خابم نمیبره و فکر کنم جنازه م داره فعالیت میکنه......
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
به اینکه چقداعصابم چندروزه بهم ریختس..
فعل غیرارادی
بدرفتاری بااطرافیانم
انگاری اون آدم من نبودم
.
عذاب وجدان فکرموپرکرد داره خفم میکنه
.
اونقد توذهنم این جمله لولیده
"توبدترین مامان دنیایی دیگه دوست ندارم"
لعنت به کنکوری که بتونه ذهن آدمومختل مخشوش کنه
وعزیزاتوناراحت کنه...
.
ازمسیرم پشیمونم(باشهامت..(=
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
به این مصوبهٔ کنکور ۱۴۰۲ که قراره به کجا کشیده بشه
آدم ها با هــــــم ها و بی هـــــم ها زوج و فــــرد و منـی که انگــــار با پـــلاک تـــنهــــائی هیچ راهی به محدوده ی زوج و فرد نـدارم
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
به اینکه بعد از ربط دادن نشونه ها به هم و پخش نشدن 2 تا فیلم تو تلویزیون ، فهمیدم که فیلمای x265 تو تلویزیون باز نمیشه.....حالا خوبه علت پیدا کردم وگرنه فک میکردم فلش خرابه
پ.ن : 3 تا اهنگ قفلی پیدا کردم و خوشالمممممممم
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
ویرایش توسط Gord_Afarid : 12 تیر 1401 در ساعت 20:08
یه سری حرکت و کار های خفن و جفنگ دارم که تو هفته های نزدیک به کنکور ظهور میکنه.
چند هفته مونده بود به کنکور رفتم تو اینستاگرام به آنجلینا جولی پیام دادم.
اول سلام. آدم هر جا میره اول باید سلام کنه.
بعدش احوال پرسی کردم. گفتم خودت چطوری ،برد پیت چطوره ، بچه ها چطورن.
گوشی رو گذاشتم که برم پی کارم. یهو خشکم زد. گفتم مگه این از برد پیت جدا نشده بود. یا ابلفضل. شما فکر کن بری دایرکت یه خانم محترم بعد از اکسش خبر بگیری. شیرجه زدم رو موبایل اون پیامی که توش حال برد پیت رو پرسیده بودم پاک کردم. بعدش به ذهنم رسید با دستم اون علامت کمک خواستن رو نشون بدم، عکسشو بفرستم. شاید فرجی شد خب. هیچی. عکس دستمو فرستادم و موبایل رو گذاشتم کنار که دوباره خشکم زد.با خودم گفتم دستم از مچ به پایین داره دیده میشه. اگه یکی از پسراش گوشی رو برداره عکس دستمو ببینه چی. تو اون دنیا کباب بریونی میشم که. اونم بخاطر چی؟ بخاطر دست بیقرار پسر آنجلینا جولی که اومده گوشی رو برداشته و دستمو دیده. هیچی دیگه. اون عکس رو هم پاک کردم.میدونید . هنوز جواب نداده. عب نداره. حتما سرش شلوغه. آدم امیدشو نباید از دست بده.
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم ، افشردن جان است.....
یه پیتزا خانواده گرفتم
همه رو خانواده خورد به من دو سه تیکه فقط دادن
درسته که اسمش پیتزا "خانواده" ست ولی دیگه نه در این حد
نمیدونم شایدم منو جزو خانواده حساب نکردن
ببین یه پیتزا خانوداه چجوری داره منو به شک میندازه
ب اینکه باحال میشد اگ میتونستیم یه مدت تو فیلم یا سریال مورد علاقمون زندگی کنیم
باورم نمیشه دلم برا شخصیتای توی سریال تنگ میشه
به این که چه کارهایی میتونستم انجام بدم ولی نکردم . به اینکه کی بزرگ شدم و خودم خبر دار نشدم. به اینکه راسته میگن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است ؟ . به اینکه من درست فکر میکنم آیا؟این مسیر درسته آیا؟ دیگران درست میگن یا من؟ به اینکه آدم خوبی بودم یا نه ؟ به اینکه چقدر فکر میکنم که فکر میکنم .به اینکه چجوری کنم که فکر نکنم
به خیلی چیزای دیگه. خیلی چزا . نمیدونم . گاهی وقتها آرزو میکنم یه چیزایی رو نمیدونستم . یه فیلمهایی رو نمیدیدم ای کاش . یه کتابایی رو نمیخوندم ای کاش . راسته که میگن نادان بودن و ندانستن راحتی جان است اونایی که زیاد میدونن بیشتر رنج میکشن چون میدونن چرا دارن رنج میکشن . اونایی که نمیدونن فقط رنج میکشن .
" چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون "
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 3 مهمان)