دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
با ( د ) دوس داشتم بگم
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
با ( د ) دوس داشتم بگم
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
دلا یاران سه قسمند ار بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به جانش جان بده تا می توانی
یک عمر گشتم تا ک فهمیدم
تو سایه بون خستگی هامی
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
یک قفل زدم بر دل و
پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت
به میخانه نشستم
بر چشم زدم طعنه
که این بار نبازی
زان مستی چشمش
دل دیوانه شکستم
من تو را دیدم و آرام ب خاک افتادم
و از آن روز ک در بند توام ازادم
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پرده دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
نمیدونم چرا با ت همش این میاد تو ذهنم
تو همانی ک دلم لک زده لبخندش را
او ک هرگز نتوان یافت همانندش را
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
نور پشت پنجره ها
دارد ز نگاهم خاطره ها
زندگی ی مجموعه ی منظم از بی نظمی هاست
ی مجموعه ی معقول از بی عقلی ها
له شده ، زیرِ پایِ عرفِ اجتماع
خوب ولی اشتباه
امان از این عشق عزیز من آخ فغان از این عشق
که غیر خون جگر ندارد
همه سیاهی حبیبم، همه تباهی
عزیز من آخ مگر شب ما حبیبم سحر ندارد؟
من آنِ تواَم
مرا به من باز مده
=)
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز
شیرینی حضورش را تلخ می کند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند
درست …
مثل آغاز
هر ان کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
گفته بودی بلدی حال مرا خوب کنی
حال من خوب خراب است به ان دست نزن...
در حال حاضر 15 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 15 مهمان)