هیچگاه به بی “تو بـــودن ها” عادت نخواهم کرد یا بمان ، یا …
یا ندارد “فقط بـــمان” !
بوی بارون میده باز برگ به برگ دفتر خاطره هام . . . چی میشد تا ته قصه تو میموندی عین یه عاشق پا به پام ! ؟ من که عمری بودم مثه نفس تو تک تک ثانیه هات . . . رسمش نبود که چشماتو ببندی رو قطره قطره های گریه هام !
بعضی آدمهــــا ناخـــواسته همیــشه متهمانـــد ...!
به خاطـــر :
سکـــوتشان
کاری به کار کسی نــداشتنشان
خــلوتشان...
اتاقشان
استــراحتشان
روی پای خــود ایستــادن شان
دوست داشتنشان !
گـــویی جان میدهند برای اتــهام بستـن
و از همه بدتــــر اینکه :
خوبی هایشان زود فــراموش می شود
برای رســ ـــیدن به تـــ ـــوپا پیـــ ـــش گذاشـــ ـــتمخودم را قســـ ــــمت کردمتو را سهم تمام رویاهایم کردمانصــ ــــاف نبــ ـــود…تو که میدانستی با چه اشتیاقی خودم را قسمت میکنمپس چرا زودتر از تکه تکه شدنم جوابم نکردی؟بــ ـــرای خداحافــ ـــظیخیلی دیــ ـــر بودخیلی دیــــــ ـــــــر…
بعضی ها ،
هیچ وقت آدم نمی شوند !
در چرخه ی تکامل …
چگونه ظاهرِ آدم یافتند ، نمیدانم !
خصلتشان زخم زدن است !
و
خراشیدنِ روح !
حالا تو بگو ،
چگونه در کنارِ چنین گرگهایی ..
اگر چنگ در نیاوری !
دوام می یــابــی !
دنیای عجیبی شده است ...
برای دروغ هایمان،
خدا را قسم میخوریم،
و به حرف راست که میرسیم؛
می شود جان ِ تــو…
آرام میروم آنچنان آرام که ندانی کی رفته ام...
اما وقتی جای خالیه مرا ببینی آنچنان سخت رفته ام...
که تمام عمر زمان رفتنم را فراموش نکنی
آن قدر براي ديگران خوب باش که بزرگترين تنبيهت براي ديگران گرفتن
خودت از آن ها باشد .
سالروز نبودنت مبارکبی من بودنتبا او بودنتنخواستنت...رفتنت...عاشقانه رها کردنتندیدنتوعده هایتآرزوهای محالتسالروز نادیده گرفتن عشقت مبارکهمه وهمهسالروز از بین بردن آرزوهای شیرینم مبارک
آن قدر براي ديگران خوب باش که بزرگترين تنبيهت براي ديگران گرفتن
خودت از آن ها باشد .
هیچ وقت هیچ زمان سهم تو نشود...شهامت میخواهد دوست داشتن کسیکه شاید:
آن قدر براي ديگران خوب باش که بزرگترين تنبيهت براي ديگران گرفتن
خودت از آن ها باشد .
خدایا!
یا کسی را به ما نده...
یا اگر میدهی...
دیگر از ما نگیر!
آدمها هم...
هدیه را پس نمیگیرند!
تو که دیگر...
خدایی...
آن قدر براي ديگران خوب باش که بزرگترين تنبيهت براي ديگران گرفتن
خودت از آن ها باشد .
در من گرگی هست....
خسته از نبرد های پی در پی....
گوشه ی غاری تنها نشسته است....
و زخم هایش را میلیسد....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 1 مهمان)