ما آدما هر سال روز تولدمون (سالگرد بدنیا اومدنمون )رو جشن میگیریم ولی خب یه روز از سال هم سالگرد مرگمون قراره باشه ولی بی خبر از همه چیز اون روز میگذره
عجیب نیس؟
ما آدما هر سال روز تولدمون (سالگرد بدنیا اومدنمون )رو جشن میگیریم ولی خب یه روز از سال هم سالگرد مرگمون قراره باشه ولی بی خبر از همه چیز اون روز میگذره
عجیب نیس؟
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک، غمی غمناک است
سهراب سپهری
ویرایش توسط MoonlessNight : 04 اسفند 1399 در ساعت 14:26
من آدم خوبی نیستم
من کسی که تو فکر میکنی نیستم
قهرمان نیستم
فداکار نیستم
به فکر تنهایی و غم های جهان نیستم
من رویای شبانه ات نیستم
هیچ در خور زیبایی ات نیستم
راستگو نیستم
درستکار نیستم
چاره ای نیست
هیچ کس نیستم
تو زندگی دقیقن اون لحظه ای ک انتظارشو نداری غیر منتظره ترین اتفاقات برات رخ میدن
بعضی وقتا بعضی چیزا پیش میان ک با خودت میگی خدایا، این همه آدم! چرا من؟ =(
ما که با خیلی چیزای زندگی کنار اومدیم
اینم روش!
درد شاید اذیت کننده باشه اما قوی ترت میکنه =) تجربه های بد و تلخ ممکنه باعث جلوگیری از رخ دادن خیلی اتفاقای بدتر تو اینده بشن
این همه سختی بود! اینم روش
ما عادت کردیم به سازگاری =)
انگاری گیرنده های درد سازش ناپذیرمون سازش پیدا کردن =)))!
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پیدا خواهیم کرد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم...
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
ویرایش توسط be_quick : 04 اسفند 1399 در ساعت 21:07
استرس دارم ... بیخودی!
اگه نشه چی؟
اگه این همه بخونم ولی کیفیتش خوب نباشه چی؟
حس میکنم اشتباهیم
و دارم اشتباه میرم
و ادامه دادن فایده نداره
پر از حس بدم
پر از استرس و تشویشم
نکنه این همه زحمت بکشم به زور پیراپزشکی بیارم؟
چقد افتضاح میشه
چقد ضایع میشم جلو همه
ناراحتم
کاش یه جایی بود میرفتی درد و دل میکردی و همون حرفایی که دوست داری رو بهت تحویل میدادن ...
نمیدونم چیکار کنم این احساسات مزخرفی که امروز دامن گیرم شدن دست از سرم بردارن ...
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
ادما کلا دو دسته ان
یا زرنگن یا ساده
ساده ها واسه زرنگا
سوژه سواستفاده
یکی ساده اس مث من
همش فکر دیگرون
یکی زرنگه مث تو ..
.
.
اهنگ محسن یگانه اس .
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
تولدم خیلی مزخرف و یکنواخت گذشت ... چیزی ندارم ازش بگم.
دیروز تولدم بود ... صبح ساعت 8 رفتم پانسیون تا دقیقاد10 شب
اومدم خونه واتس نصب کردم
دیدم فقط 5 نفر از دوستام اونایی که خیلی نزدیک بودن تبریک گفتن و یادشون بوده
بعلاوه دخترداییم و دخترخالم.
دروغ چرا من که توقعی ندارم از کسی که یادش بمونه تولدمو
بقول یکی از دوستام همه که مث تو نیستن تاریخارو خوب یادشون بمونه ...
اما حس کردم خیلی کمرنگ شدم واسه تو جمع بودن ها
بعد تا واتس نصب کردم بعد حدود یک یا دوماه 620 تا پیام از 19 گفت و گو داشتم
حتی حوصله نداشتم بازشون کنم. تا یه ساعت بعدشم ک واتسو پاک کردم بازشون نکردم.
فقط تنها گروهی که توش عضو بودم. گروه بچه های دبیرستان که اکیپ 8 نفره بودیمو وا کردم دیدم رفتن خونه باغ
و عکسای خوشگل خوشگلشونو گذاشتن عکسای دسته جمعی و عکسای شامشون
چن تا فیلم فرستادن همشون داشتن میخندیدن و نیلو داشت چرت میگفت و ادا در میورد...
فقط تنها چیزی که دلمو لرزوند این بود همون لحظه های اخر که میخواستم پاک کنم زن داداشم یه ویس فرستاد. پسر داداشم که کوچیک ترین عضو خونواده اس و هنوز حرف زدن بلد نیست
با لحن بچگونه گفته بود عمه مینا تولدت مبایک بیشتر از همه ذوق کردم واسش ...
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
دیروز نه شمعی فوت کردم
نه ارزویی قبل از فوت کردن شمع کردم
نه کیکی خوردم
نه کلاه تولدی سرم گذاشتم
نه عکسی گرفتم
عکس تولد 19 سالگیمو دارم خیلیم دوسش دارم... دوست داشتم یه عکس از تولد 20 سالگیم بمونه
شروع دهه سوم زندگی
دیشب اخرین لحظه یه استوری تو واتس گذاشتم
شوخی شوخی بود البته
یه عکس نوشته بود که نوشته بود تولدم مبارک این روز عزیز و فرخنده رو به همتون تبریک میگم و مبارک همتون و همه جهانیان باشه
زیرشم نوشته بودم 20 سالگی .. شروع دهه سوم زندگی با دوتا قلب بنفش
ولی دیگه برام مهم نبود کی رپلای میکنه و کی سین میکنزدم پاک کردم بره
خیلی خسته بودم سرم به بالشت نرسیده خابم برد .
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
قبلنا (خدا منو ببخشه ) یه زمانی بود خیلی خیلی به خودکشی فکر میکردم
نمیدونم چقد جدی بودم
این قبلنایی که میگم زیاد قدیمی نیست
به هرحال
آسون ترین راه خودکشی
و البته دردناک
خوردن یه قرص بود
که اسمش رو نمیگم چون خوبیت نداره اینجا گفتنش
اما تمام دانشجوهای پزشکی میشناسنش.
این قرص رو که میخوری به محض خوردن کم کم تمام اعضا و اندام های بدنت رو ذره ذره از کار میندازه
جوری که از زمانی که وارد مریت میشه تا کم کم جذب بدنت بشه کاملا حس میکنی الان کجای بدنت داره از کار میوفته و از درد به خودت میپیچی
واقعا وحشتناکه
و خبر بد اینه که هیچ پادزهری و هیچ چیزی که بشه اثرش رو خنثی کرد وجود نداره
هیچ راه برگشتی نداره ...
قبلنا به این قرص فکر میکردم.
تو مغازه های ابزار الات کشاورزی پیدا میشه البته الان جمعش کردن
همه اینارو گفتم که بگم
الان 6 تا از این قرصارو تو کابینت خونمون داریم !
بابام به سختی پیداش کرده بود
من فقط از رو کنجکاوی گفتم بابا بم قیافه قرصو نشون بده
انقد سمیه که بابام دستشو تو پلاستیک کرد یه چند تاشو دراورد
و من با دید رنگ زشت و عجیب غریبشم حالم بهم خورد
.
.
.
من عاشق زندگیمم خودکشی چه کوفتیه
عین چی میترسم از خودکشی
هم واسه این دنیا هم اون دنیا :/
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
بودن یا نبودن
مسئله اینست...
آرمین مگه تو آیدی تلگرام منو داری؟ تو امتیاز گفتی تل بت تبریک گفتم
اینم شانس مایه از دیروز هرکی یادش رفته میگه تو تل بت تبریک گفتم چون میدونن تل ندارمااا همه تو تل گفتن لعنتیا
پ.ن: آرمین بچه کجا بود آرزو دانشگاه رفتن بکن بقیش واسه ده سال دیگس
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
در حال حاضر 16 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 16 مهمان)