تو یکی از تاپیکا یکی نوشته بود سفر یا مهمونی حالمو خوب میکنه !
یع لحظه فکر کردم تو دلم گفتم واقعا خوشبحالش که میدونه چی خوشحالش میکنه ....من که دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه
تو یکی از تاپیکا یکی نوشته بود سفر یا مهمونی حالمو خوب میکنه !
یع لحظه فکر کردم تو دلم گفتم واقعا خوشبحالش که میدونه چی خوشحالش میکنه ....من که دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه
عاقا : )))))
من دو هفته بود دلم پیتزا میخاس ولی از اونجایی که رژیمم پشت گوش مینداختم
بعد انقد این دو هفته هر روز به پیتزا فکر میکردم و آب دهنم راه می افتاد دیگه داشت آزار دهنده میشد
قرار گذاشتم یه فصل بزرگ از زیستو اگه تونستم تو یه روز جمع کنم برم پیتزا بخورم و رژیممو بشکنم واسه یه وعده(اصطلاحا میگن چیت کردن ینی تقلب)
خلاااصه پیتزا خوردیم و بسی خرسندیم ^_^
الان هدف بعدی ذرت مکزیکیه که تقریبا یه ماه و نیمه تو خیابون رد میشم و چشامو به روی این زیبا رو میبندم چون رژیمم
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
بعد یه مدت نسبتا طولانی نمیدونم چرا یهو یاد انجمن افتادم
شاید برای اینکه امروز نت وای فایمون تموم شده و نه میتونم گیم بازی کنم نه فیلم دانلود کنم حوصله تلگرامم ندارم و همینطور نت برای اینستا
چند روز پیشم مریمو دیدم که اونم بی تاثیر نبود @ArweNN
خلاصه میبینم انجمن تغییری نکرده و هنوز همون شکلیه
چه قددرر تو سال کنکر خودم ، اینجا وقت می گذروندم و دوستای خوبی هم پیدا کردم
ولی خب همین که کنکورو دادم انگار کلن انجمنی وجود نداشت حتی تا همین امروز یه بارم به سرم نزده بود که بهش سر بزنم
من تقریبا از سال 95 عضو انجمن بودم
یه چیزی خیلی جالبه اونم تغییر رفتار و شخصیت من از 4 سال پیش تا الانه
الان که بر میگردم و به پیامای 4 سال پیشم نگاه میکنم میبینم چقدر تغییر کردم میشه گفت بهتر شدم البته قبلنا خیلی با انگیزه تر بودم و خیلی رویاپرداز تر ولی الان منطقی تر شدم و کمی کم حوصله تر
4 سال گذشت با همه سختی هایی که سر راه بود و همه تلاش ها و شکست ها دوباره بلند شدنا و دوباره شکست خوردن
انقدر که من تو این سالا شکست خوردم دیگه برام عادی شده 3 بار کنکور n تا ازمون
ولی به یه چیزی اعتقاد داشتم این زحمتا یه روزی نتیجه میده و قظعن خدایی هست که داره تماشا میکنه و من یه روزی جواب این زحماتمو میگیرم
هر چند بعد کنکور خیلی چیزا تغییر کرد تازه داشتم استعدادامو کشف میکردم (تازه بعد کنکور فهمیدم صدام چقدر بدرد گویندگی میخوره البته به گفته دوستان ) یا مثلا یه راه هایی جلوم باز شد که اصلا منو به شک انداخت ایا این راهی که رفتم ارزششو داشت؟
شاید اگه وقتمو سر چیزای دیگه میزاشتم الان لازم به اینقدر تلاش نبود و شاید موفق تر میبودم !
به هر حال هر چی که بود ما اسم قسمت رو روش میزاریم ... اره قسمت من این بود
قسمت من این بود روزی روپوش سفید تنم کنم و اقای دکتر صدام کنن (که البته این قضیه برای پدر و مادرم لذت بخش تره تا من !)
یه سری اتفاق افتاد که واقن حضور خدارو کنارم حس کردم یه سری اتفاقات عجیب که اگه نمی افتاد الان من دانشجوی پزشکی نبودم
چرا انقدر نوشتم !! قرار نبود انقدر بنویسم قرار بود این یه پیام کوتاه باشه
به عنوان یه توصیه :
تویی که الان امسال کنکور داری هدفت قبولی پزشکی یا مهندسی شریف یا ... هر چی که هست . انقدر به این هدف فکر نکن اره ! شاید عجیب باشه یکم ولی دقیقن این کاری بود که من سال اخر کردم
فکر کردن زیادی به هدف تو رو از اصل قضیه که همون درس خوندن برای کنکوره دور میکنه این قضیه شاید رو بعضی ادما جواب بده و انگیزشونو زیاد کنه ولی برا یه عده مثل خود من خیلی بد بود خیلی انرژیمو میگرفت خیلی بی انگیزم میکرد
اینکه تو خودتو با بقیه مقایسه کنی و بگی خب الان که خیلی دیر شده بهمنم رسیده و من به احتمال زیاد به اون چیزی که میخوام نمیرسم
نه اصلا اینطوری نیست
به نظر من این تلاشته که باید هدفت باشه تو فقط باید ذهنتو متمرکز درسخوندن کنی یه نتیجه خوب وقتی به دست میاد که تو یه تلاش خوب کرده باشی براش وگرنه صرفن فکر کردن به نتیجه هیچ کمکی بهت نمیکنه
سعی کن از دیروزت بهتر باشی
حتی الانم برای شروع دیر نیست به شرط اینکه واقن با تمام وجود بخوای و هر چیزی که مانع درس خوندنته رو بزاری کنار
بجای فکر کردن به اینکه ایا میشه یا نه و قبول میشم یا نه به مسیر فکر کن
ما عادت کردیم یا صفر باشیم یا صد
واقعیت اینه هیچ موقع شرایط ایده عال برای درس خوندن پدید نمیاد تو همین شرایطی که هستی باید بهتر بشی
اگه میخوای شرایط تغییر کنه اول خودتو تغییر بده
به این فکر نکن خب اگه رتبم بد شد چی
به این فکر کن همه تلاشتو میکنی و بعدش هر چی قسمتت بود میشه
شاید اصلا قسمت ما با اون چیزی که دوست داریم قبول شیم یکی نباشه و اون چیز به صلاحمون نباشه پس انقدر سر نتیجه خودتونو اذیت نکنید
کسی که تلاششو میکنه خیالش جمعه نه استرسی بابت نتیجه و نه نگرانی
وقتی همه تلاشتو میکنی بعد کنکور هم خیالت راحته تو هر نتیجه بیاری راضی چون همه تلاشتو کردی
هرچند خود من هیچ وقت نتونشتم همه تلاشمو بکنم ولی خب جوری باید باشه که یه رضایت نسبی از خودت داشته باشی
یادمه اون روزایی که خوب درس میخوندم و رو برنامه بودم شباش خیلی حس خوبی داشتم موقع خواب
چقدر نوشتم !!!
نمیدونم اصلا تا تهش خوندیدن یا نه خود من از اون دسته ادماییم که حوصله خوندن اینجور پستارو ندارم
ولی خب امیدوارم این نوشته بدرد یکی بخوره حتی شده یه نفرم انگیزه بگیره برام ارزشمنده
با تشکر
amir_usj
tolkien
stanlee
بعد سه ماه اموزش مجازی، امروز اکثر دانش اموزام اومدن مدرسه و دیدمشون
واقعیتش فکر میکردم که چون تدریسام مجازی بوده اونطور که باید درسا رو یاد نگرفته باشن و بازدهی نداشته باشه براشون ، ینی تقریبا انتظارمو اورده بودم خیلی پایینتر که تو ذوقم نخوره
اما امروز که داشتم باهاشون مرور میکردم درسارو و ازشون سوال می کردم انقددرررر عالی شده بودن که کیف کردم
خیلی حس خوبیه که به چند تا فرشته کوچولو که حتی آ و ب رو بلد نیستن یا نمیدونن عدد چیه سواد یاد بدی
ببینی دارن جمله مینویسن، میخونن ریاضی رو عالی یاد گرفتن و...
یجورایی نتیجه تمام کاری که انجام دادی رو می بینی و این خیلی لذت بخشه واقعا
خداروشکر حالم خوبه *_*
رها چو برگ خسته در باد🍃
ویرایش توسط Uncertain : 08 بهمن 1399 در ساعت 23:40
سخت نگیر
بیا زندگی کنیم
با کتابامون
با کنکور
با این مسیر پر پیچ و خم و زیبا
درس خوندن سخت نیس ما داریم سختش میکنیم
بزاریم کتابا جای خیلی از آدمای دوروبرمون رو بگیرن
اونوقت هم حال دل تو خوشه هم حال دل آینده
سخت ترین لحظه زمانیه ک بال هاتو باز میکنی و میپری تو دل ابر ها
ولی وقتی چشم هاتو باز کنی زیبایی منظره و لذت پرواز سختی اولین قدمو از یادت می بره
اذیتم میکنه...این که حتی به فرض محال یک ریاضی شم هم عین خیال خانوادم نخواهد بود ...خب این انگیزمو خیلی کم میکنه ....هی برمیگردن میگن ما که ندیدیم برای تجربی انقدر بخونی...
هی میگن زیاد به خودت فشار نیار ریاضیه دیگه
خسته شدم ....
چقدر همه چیز عجیبه
شده حالت بد باشه ولی ندونی چته؟ :/
در این حالم :/
میشه گفت در (چ میدونم چ مرگمه)ترین حال ممکنم
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پیدا خواهیم کرد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم...
میگن آدم همیشه به اصل خودش برمیگرده همینه
الان جوری دارم میخونم که برا نهایی میخوندم
همچنان هم برا ۱۹.۷۵ ناراحت میشم
همچنان هم دنبال درسای ترم بعدم که پیش خوانی کنم و تو کلاس جلوتر بقیه باشم
همچنان هم مجازی شده یه اپسیلون تو زندگیم و لست سینام برا یه قرن پیش
زندگی یه چرخه ی تکراریه
و من چقدر حال میکنم با این تکرار
چقدر بهم حال میده این سبک زندگی
خدایا شکرت
تو به هیچکس غیر از خودت نیاز نداری
کل زندگیمون واسه حرف مردم بود که !
نمیدونم به کدوم لعنت بفرستم؟
به مردم
یا زندگی؟
پس به خودم لعنت
ک مردمو جدی گرفتم !
و زندگی رو اونجور که دلم میخواست جلو نبردم !درون همه ما یه پرنده ست
که هیچوقت پرواز نکرد
شایدم ما مقصریم
که هیچ وقت پروازش ندادیم
نزارید حرف مردم ، پیچیده و سخت و کثیف بودن زندگی امید به پر دادنشو ازتون بگیره.
بیخیال
کسی هرگز نمیداند
چه سازی می زند فردا
چه میدانی تو از امروز،
چه میدانم من ازفردا،
همین یک لحظه رادریاب
که فردا قصه اش فرداست.
بی حوصله و خسته...
کسی که فکر میکردم میشه رو دوستیش حساب باز کرد ، خلافشو ثابت کرد ...
در واقع کسی وجود نداره ک بشه رو رفاقتش حساب کرد
همه ب فکر خودشونن ...
کاش میشد بعد از مرگ هم ب سراغ آدما اومد....
ازشون پرسید که از نبود ِ من ، چقدر خوشحالی؟ ...
در حال حاضر 156 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربر و 155 مهمان)