ی بار دوس دارم ی بار فقط ی بار
ی برنامه درست بریزم و پاش بمونم
میخام ک بشه ایشالا ک بشه
ایشالا دعام کنین
ی بار دوس دارم ی بار فقط ی بار
ی برنامه درست بریزم و پاش بمونم
میخام ک بشه ایشالا ک بشه
ایشالا دعام کنین
میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس
امروز با یکی از هم کلاسی هام قرار گذاشتیم بعد فارق التحصیلی دوباره هم کلاسی بشیم این بار پزشکی تهران
در هر موقعیتی هوای آرزوهاتون رو داشته باشید
یادتون باشه همیشه آخرش قشنگه
به این که فکر میکنم هر ادمی عیب و نقصی داره
و کسی کامل نیس
آروم میشم و قضاوتو کنار میذارم!
+
خوشم نمیاد کسی کاری کنه تا توجهم بهش جلب شه
بدم میاد
بیشتر از چشم میوفته
+
از ادمای به ظاهر روشن فکر متنفرم
ادمایی که نه فکری دارند و نه روشن اند....
بابا معمولی باشیم دیگ :/ نرمااال!!
نه سفت بگیریم و نه شل!
والا
خیلی عجیبه !یه زمانی یه اهنگی رو همینجوری گوش میدادم ولی الان پر از معنا و مفهوم و حس و حال عجیبه واسم ! انگار که من نوشتم متن شعرو انگار که من ساختم اهنگشو
میام سایت هر بار به امید اینکه یکی از بچه های قدیم بهم پیام بده
دلتنگ اون روزا هستم .. روزایی که می اومدیم انجمن ..چت باکس ..
من که اون موقع داخل گروه گفتم بعد از چند سال فراموش میکنید انجمنی هست و دوستایی بودن
Enable GingerCannot connect to Ginger Check your internet connection
or reload the browserDisable in this text fieldEditEdit in GingerEdit in Ginger×
هنوز توی رختِ خوابم . دلم میخواد تا شب همینجا بمونم . طبق معمول از برنامه هام جا موندم . در سال های دور ! زمانیکه هنوز میدونستم چطور باید زندگی کنم ، به ندرت پیش میومد از برنامه هام جا بمونم. منظم و دقیق بودم و کارها رو به موقع و درست انجام میدادم . با آدمِ اون سالها بیگانه ام . رخوت در بند بندِ وجودم رخنه کرده . به هر روی ، چاره ای جز ادامه دادن نیست .
stars can't shine without darkness
یه حس انزجار نسبت به خودشیفته ها و روشن فکر نماهایی که فکر میکنن حرفشون، حرف حقه و باید بقیه قبولش کنن... ذره ای انتقاد پذیری هم در وجودشون نهادینه نشده! تا چهارتا کتاب میخونن جو گیر میشن و میان میرن بالای منبر
فکر کنم باز سینوزیتم تشدید شده... کاش میتونستم از این بدن همیشه مریض خلاص شم ولی عین کنه چسبیده بهم
چـــایــت را بــــنوش ..
نگــــرانِ فـــــردا نــــــباش !
از گنــــدمـــزارِ مـن و تــــو ..
کـــاهــی مــی مــانـــد !
بـــــــرایِ بـــــادهــــا !
همین الان این حس اومد سراغم که چقد بدِ ناراحتی بقیه رو لایک میکنی!
در حالیکه دوس داری بغلش کنی و بگی میشنوم حرفاتو و بتونی کمکش کنی!
+
حال دلم خوبه و آروم
ولی روانم قاطی پاتی
خیلی خیلی وقتم پره و کرمم میگیره بیشتر خودمو محو کار کنم!
این چه مرضیه نمیدونم!
ولی حس قشنگیه خسته بری و بخوابی!
حس رضایت داری اونم عمیق___!
من به حیاط میروم
و همانجا خواهم مُرد
در این اتاقِ مملو از خفقان
امیدِ زندگیام نیست
دست آفتاب را
به غل و زنجیر کشیده اید
در این خاکِ سوخته و بیبرکت
که جوانه را میخشکانید
امیدِ زندگیام نیست
تا به حیاط برسم
مرگ زودتر به من خواهد رسید
امیدِ فرار از چنگال شما
روشناییِ من است
در این سرای غم زده و مبهوت
که آب را میخشکانید
امیدِ زندگی ام نیست
کسی هرگز نمیداند
چه سازی می زند فردا
چه میدانی تو از امروز،
چه میدانم من ازفردا،
همین یک لحظه رادریاب
که فردا قصه اش فرداست.
ولی تهش میفهمی
تنها کسی که تو این راه باهاته خودتی ...
خودتی که موفقیتت اشک شوق میاده تو چشمت
خودتی که شکستت سرتو پایین میندازه و کمرتو خم میکنه
خودتی که با افتخار تهش میگی دستم درد نکنه
خودتی که 10 سال دیگه برمیگردی میگی عجب آدم سختی بودم تو18_19 سالگی انقد درس خوندم و ککم نگزید!
خودتی که بعد اعلام نتایج وقتی اسم و فامیلتو میبینی و زیرش رشته مورد علاقه ات و دانشگاه مورد علاقه ات نفس تو سینه ات حبس میشه ...
الان تلاش کن تا روز انتخاب رشته دستت باز باشه واسه انتخاب شهر و دانشگاه و محدود به یکی دو دانشگاه نباشی .. : ))
تو تنهای تنهایی تو این راه ...
نه مرا حسرت به رگ ها می دوانید آرزویی خوش/نه خیال رفته ها میداد آزارم ...
در حال حاضر 39 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 39 مهمان)