نوشته اصلی توسط
mohammad1381
حالا که فکر میکنم منم باید انگل باشم!
الان در کمدم رو باز کنم یه خروار مقام(مقاله نویس،پاور،سیاست،و علوم تربیتی و زیست و...)دارم و الان هیچ پخی نیستم!
یه خاطره یادم اومد بزارین بهتون بگم:یادمه کلاس ششم بودم و مسابقات رباتیک شرکت کرده بودم(واقعا تو ربات ساختن خبره ای بودم!)بردیم رفتیم فینال دقیقا افتادم با یکی از فامیل های دور مادری،طبق قانون اگر در چند ثانیه اول بازی مشکلی برای ربات یکی پیش اومد باید طرف مقابل صبر کنه(در اصل جوانمردی)کنه و اون طرف اگر تونست در عرض 5 دقیقه رباتش رو درست کنه،آقا ما از شانس بدمون یکی از پیچ های رباتم در رفت(ربات جنگی بود)یعنی درست کردنش 30 ثانیه هم طول نمیکشید ولی ایشون همینجوری اومد مثل گاری اسب(برای اون شبیه گار های فیلم امپراطور بادها بود!برای منم شبیه تانک بسته بودم)آقا هیچی در اصل 10 ثانیه ناک اوت شدم،منم قهر کردم از محل مسابقه زدم بیرون(بیچاره مادرم یه ساعت دنبالم میگشت).
ماه قبل شنیدم همون فردی که منو با ناجوانمردانگی بردش الان توی هوافضای ناسا!!!آمریکا درس میخونه و میخاد فضانورد بشه،حالا منم و یه مقام دومی از این رشته(البته راستش رو بگم زیادم خوشم نمیومد) و یه فضانورد ناسا(البته هنوزم میگم ناجوانمردانه بردش)
اینقدر از این جور زخم ها خوردم که دیگه یادم نیستن