اه لعنت به هر چی دلشوره و خبر بد
روزای خوب به من نیومده انگار یا خبر تصادف یا فوت
چقد دنیا مزخرفه
اه لعنت به هر چی دلشوره و خبر بد
روزای خوب به من نیومده انگار یا خبر تصادف یا فوت
چقد دنیا مزخرفه
♡Be your Own HERO
خدایا بازم ازت ممنونم
ممنونم که بهم دوست هایی دادی که بهم هزاران بار انرژی میدن و توی تصمیمم کمکم میکنن
الان عصبانیم از دست یکی
رسما دست خودم بود مشتمو مستقیم فرود میوردم تو صورتش
منتفر از آدمایی ک وقتایی ک باید کمک کنن نیستن
وقتایی ک لازم نیست تو چیزی دخالت کنن میان وسط
پ.ن: الان قشنگ اوج عصبانیمو نشون دادم یا ادامه بدم ؟
حالا با این ادمم مجبورم بخاطر کاری ک دارم پیش برم
برسه خلاص شم از دست همه ادم بی خودا
بگو آمین
پ.ن: اینم ادامش
ولی همیشه تو آروم کردن خودم مشکل داشتم
شما چطور ارامشتونو برمیگردونید به قبل؟ [ایکون خجالت]
اندکی خستمه :/
صبح ازمون داشتم :/ نتیجش خوب و رضایت بخش بید
بعد عصری رفتم کلاس :/
بسی خسته گشتم :/
الانم ک خسته و کوفته دارم ازمونمو تحلیل میکنم :/
روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پیدا خواهیم کرد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم...
خیلی خستمه بابا
۶ ماهه نه جایی رفتم نه با کسی حرف زدم
منو گروهاتون اد کنید
دارم روانی میشم کم کم >_<
تو به هیچکس غیر از خودت نیاز نداری
ربع ساعت خابیدم همش
خاب دیدم از سر جلسه میام بیرون بهم میگن چطور بود
تو دستم دفترچه عمومی بود
با خودم میگفتم من چرا اینو اوردم بیرون
وای الان محروم میشم
بخدا روانی شدم
تو به هیچکس غیر از خودت نیاز نداری
میخام که تقیر کنم کم کم و گاماس گاماس
اشکام که میریزه به خاطر علاقم به هدفی که بهش نرسیدم نیست به خاطر خود فرایند نرسیدنه
خدایا خسته شدم
سپردم هروقت مُردم
۲-۳ نفرو اجازه ندن بیان سر خاکم
خاکم نجس میشه اخه
عذاب وجدان داشتن تا آخر عمر برازندشونه
تو به هیچکس غیر از خودت نیاز نداری
یه انرژی مثبت
یه خبر خوب واقعی
یه پول خیلی زیاد
یه اتفاق قشنگ
واقعا نیازه
: )
تعریف من همیشه بلوا کنه
مثه شیطانی که تنها شده
چن وقتیه شبا که بر میگردم خونه با خودم میگم یه پست خدافظی بنویسم
ولی باز میگم ولش امشب حوصلش نیست بزا برا فردا شب
فردا شبم باز همین بساطه!
در این حد بی حوصلم!حتی حوصله تایپ کردنم ندارم:/
پس ساده میگم به بزرگی خودتون ببخشید دیگه . . .
امتحانا چن روزیه که تموم شده
دلم میخواد بقیه فرصت باقی مونده رو جور دیگه ای بگذرونم . . .
حرف آخرم تو امضام هست
فعلا خدانگهدار همتون باشه
بعد از ارسال دکمه خروجو میزنم و پنجره انجمنو می بندم . . .
دوست داشتم برگردم به مهر 96!
هنوز 17 سالم بود
کاش اینجوری نمیشد!
دو سه ساله که میگذره از این اتفاقا!
ولی... خاطراتشون واسم تکراری نمیشه و اشکام میریزه و بغض میکنم! درست مثل همون روزای اول...
هنوز یادم میاد با بچه های گروهمون میرفتیم کلاس!
هنوز هروقت جزوه های اون کلاسامو میبینم، یه اندوه و یه حسرت نصیبم میشه....
نباید اینو میخواستم!
نمیدونستم چی در انتظارمه!
نمیخواستم اینو!
تو این سه چهار سال! هیچوقت زندگی نکردم! فقط زنده بودم...
چه حرفا که نشنیدم! چه چیزا که ندیدم!
نمیدونم از این به بعد هم چی در انتظارمه!
ولی امیدوارم، جوری خوش حال بشم، که تموم این بغض های چندساله رو بشوره ببره...
حتی بغض الآنمو =)
قبل از عمل کردن گوش کن....
قبل از واکنش نشان دادن فکر کن.....
قبل از شماتت کردن صبر کن...
قبل از دعا کردن ببخش....
قبل از دست کشیدن تلاش کن!....
در حال حاضر 12 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 12 مهمان)