شاید قرار بود وقتی سنم بالاتر رف، مثلا 40 سالگی یا 70 یا حتی اون لحظه که برا همیشه میخواستم چشامو ببندم این حس بیاد سراغم و انتظار از زندگی اینطور میرفت!
اما الان کاملا حس پوچی دارم، و نمی دونم چی مخوام
نمیدونم چطور قبلا آدم شادی بودم، نمیدونم چی خوشحالم میکرد
نمیتونم اررزو کنم خیلی مضخرفه، حتی نمیتونم رویا بافی کنم
هیچ دید مثبتی ندارم ب این زندگی هیچ، امیدی ندارم حتی درست شه!
حس میکنم فراموش کردم و شب تا صب نمتونم بخوابم خودم ول کردم و ناخودآگاهم ول نمیکنه و من دائم در عذابم
هیچ قدرتی در برابر این چیزی ک منو درگیر کرده ندارم
: |