خانه شیمی

X
  • آخرین ارسالات انجمن

  •  

    صفحه 2526 از 3697 نخستنخست ... 2426251625252526252725362626 ... آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 37,876 به 37,890 از 55441
    1. Top | #37876
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      خوابم میاد فقط
      ویرایش توسط wigner : 01 فروردین 1398 در ساعت 01:21

    2. Top | #37877
      کاربر باسابقه
      مدیر برتر
      پاسخگو و راهنما

      نمایش مشخصات
      خب خب
      تقريبا ١ ساعت مونده به تحويل سال ... نميخواستم پست تبريك عيد و ... بشه .. بيشتر ميخوام از يه سالي كه گذشت ، حس و حالم رو بنويسم
      خب يه سري اتفاقاتش بر ميگرده به زندگي شخصيم كه مهم ترينش ورود به دانشگاه و تحصيل توي رشته ای كه ابتدا ديد خوبي بهش نداشتم ... ولي بعدا جوری عاشق اين رشته و فضا مثبت دورش شدم كه تمامي زحماتي كه كشيدم رو حس ميكنم به بار نشسته ...
      بعدش مستقل شدنم از خانواده ام و پيدا كردن دوستاي جديد و ...
      ولي خب برگردم به انجمن
      ي سالي كه گذشت رو اگه بخوام تقسيم كنم ب سه پارت ، ميشه قبل تير و بعدش تا پايان آبان و در نهايت قسمت انتهايي داستان كه ميرسه به الاني كه دارم تايپ ميكنم
      قسمت ابتدايي ش كه خب درس خوندنم بود و دور بودن از تمامي اتفاقات حاشيه اي دور و برم ... توي اين زمان شاید تنها تفریحی که توی دنیای مجازی داشتم این بود که شب ها قرار بذاریم با امیر حسین و علی ویکد و بقیه دوستامون جمع بشیم و یه نیم ساعت 45 مین باهم صحبت کنیم و.. در کل بهترین دوران انجمن برای من همون تایم بود که همه چقد باهم خوب بودیم و چقد هوای همو داشتیم

      بعد کنکور ، خب دوباره فضای گروه انجمن و اومدن دوستان زیادی که داشتیم و دوباره یه جمع 70-80 نفره رو تجربه کردم ... شب ها و روزایی که کنار هم بودیم و البته با تمامی استرس ها و ناراحتی های کنکورمون ، بازم باهم خوش بودیم
      تا اعلام نتایج که خب معلوم شد هر کدوم مون باید به یه شهر و استان دیگه بریم برای دانشگاه ... یکی از بهترین اتفاقات چند سال اخیرم ، ملاقات با دوستای انجمنیم بود که سال ها توی دنیا مجازی باهم صحبت میکردیم ولی ملاقاتشون توی دنیای حقیقی یه فضای دیگه ای داشت ...
      از فاطمه زهرا که جفتمون ارومیه قبول شدیم و همو دیدیم ... تا مریم و امیر محمد که توی بابل دیدمشون و البته زهراعزیزم که هرچند وقت نشد از نزدیک ببینمش ولی خیلی زحمت کشید برام توی ارومیه و همیشه مدیونشم ..
      شاید تلخ ترین اتفاق این دوره ، تفکیک شدن گروه مون بود که البته کسایی هم که مقصر اصلی داستان بود ، الان راحت و توی گروه های دیگه باهم صحبت میکنند و صرفا یه گروه دو سه ساله رو از هم پاشوندن ...
      هرچند خود این اتفاق هم باعث اضافه شدن دوستای جدید بهمون بود که خب نمیخوام آخر سالی هی غر غر کنم

      برسیم به تایم مهیج امسال یعنی آبان به بعد
      خب من منتقل شدم به دانشگاه کرج ...
      این به کنار که یکی از دوستان فرومم ، همکلاسیم شد و دهن منو سرویس کرده :/ ولی دمت گرم که هستی
      اما از انجمن
      اینکه از انجمن و فضای کنکور دور شدم ، باعث شده خیلی از بچه های جدید انجمن رو نشناسم ... بخاطر همین احساس دوری میکنم از این فضا ..
      شاید همون رفیق های قدیمم نبودن ، الان منم توی انجمن فعالیت نداشتم ... ولی قول میدم از سال جدید بیشتر باشم و با بچه های جدید هم آشنا بشم

      به هر حال یه سال که جزو بهترین سال ها و مهم ترین سال های زندگیم بود ، داره تموم میشه ..
      از همه ی دوستان و آشنایان و فک و فامیل و غریبه و کاسب و بقال و ... حلالیت کسب میکنم و ایشالله سال خوبی برای همتون باشه
      برخلاف دوستام ، من بخوام منشن کنم ، باید از 4 سال قبل شروع کنم و تمام رفیقامو منشن کنم که خب یکی دو صفحه کامل میشه خودتون میدونید چقد دوستون دارم و هرکدومتون ی تیکه از وجود منو برای خودتون کردید
      سال 1398 ایشالله بهترین سال عمرتون باشه و شاد و سلامت کنار خانواده ی عزیزتون ، یه سال خوب رو تجربه کنید

    3. Top | #37878
      همکار سابق انجمن
      کاربر باسابقه

      Mehrabon
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Behnam10 نمایش پست ها
      خب خب
      تقريبا ١ ساعت مونده به تحويل سال ... نميخواستم پست تبريك عيد و ... بشه .. بيشتر ميخوام از يه سالي كه گذشت ، حس و حالم رو بنويسم
      خب يه سري اتفاقاتش بر ميگرده به زندگي شخصيم كه مهم ترينش ورود به دانشگاه و تحصيل توي رشته ای كه ابتدا ديد خوبي بهش نداشتم ... ولي بعدا جوری عاشق اين رشته و فضا مثبت دورش شدم كه تمامي زحماتي كه كشيدم رو حس ميكنم به بار نشسته ...
      بعدش مستقل شدنم از خانواده ام و پيدا كردن دوستاي جديد و ...
      ولي خب برگردم به انجمن
      ي سالي كه گذشت رو اگه بخوام تقسيم كنم ب سه پارت ، ميشه قبل تير و بعدش تا پايان آبان و در نهايت قسمت انتهايي داستان كه ميرسه به الاني كه دارم تايپ ميكنم
      قسمت ابتدايي ش كه خب درس خوندنم بود و دور بودن از تمامي اتفاقات حاشيه اي دور و برم ... توي اين زمان شاید تنها تفریحی که توی دنیای مجازی داشتم این بود که شب ها قرار بذاریم با امیر حسین و علی ویکد و بقیه دوستامون جمع بشیم و یه نیم ساعت 45 مین باهم صحبت کنیم و.. در کل بهترین دوران انجمن برای من همون تایم بود که همه چقد باهم خوب بودیم و چقد هوای همو داشتیم

      بعد کنکور ، خب دوباره فضای گروه انجمن و اومدن دوستان زیادی که داشتیم و دوباره یه جمع 70-80 نفره رو تجربه کردم ... شب ها و روزایی که کنار هم بودیم و البته با تمامی استرس ها و ناراحتی های کنکورمون ، بازم باهم خوش بودیم
      تا اعلام نتایج که خب معلوم شد هر کدوم مون باید به یه شهر و استان دیگه بریم برای دانشگاه ... یکی از بهترین اتفاقات چند سال اخیرم ، ملاقات با دوستای انجمنیم بود که سال ها توی دنیا مجازی باهم صحبت میکردیم ولی ملاقاتشون توی دنیای حقیقی یه فضای دیگه ای داشت ...
      از فاطمه زهرا که جفتمون ارومیه قبول شدیم و همو دیدیم ... تا مریم و امیر محمد که توی بابل دیدمشون و البته زهراعزیزم که هرچند وقت نشد از نزدیک ببینمش ولی خیلی زحمت کشید برام توی ارومیه و همیشه مدیونشم ..
      شاید تلخ ترین اتفاق این دوره ، تفکیک شدن گروه مون بود که البته کسایی هم که مقصر اصلی داستان بود ، الان راحت و توی گروه های دیگه باهم صحبت میکنند و صرفا یه گروه دو سه ساله رو از هم پاشوندن ...
      هرچند خود این اتفاق هم باعث اضافه شدن دوستای جدید بهمون بود که خب نمیخوام آخر سالی هی غر غر کنم

      برسیم به تایم مهیج امسال یعنی آبان به بعد
      خب من منتقل شدم به دانشگاه کرج ...
      این به کنار که یکی از دوستان فرومم ، همکلاسیم شد و دهن منو سرویس کرده :/ ولی دمت گرم که هستی
      اما از انجمن
      اینکه از انجمن و فضای کنکور دور شدم ، باعث شده خیلی از بچه های جدید انجمن رو نشناسم ... بخاطر همین احساس دوری میکنم از این فضا ..
      شاید همون رفیق های قدیمم نبودن ، الان منم توی انجمن فعالیت نداشتم ... ولی قول میدم از سال جدید بیشتر باشم و با بچه های جدید هم آشنا بشم

      به هر حال یه سال که جزو بهترین سال ها و مهم ترین سال های زندگیم بود ، داره تموم میشه ..
      از همه ی دوستان و آشنایان و فک و فامیل و غریبه و کاسب و بقال و ... حلالیت کسب میکنم و ایشالله سال خوبی برای همتون باشه
      برخلاف دوستام ، من بخوام منشن کنم ، باید از 4 سال قبل شروع کنم و تمام رفیقامو منشن کنم که خب یکی دو صفحه کامل میشه خودتون میدونید چقد دوستون دارم و هرکدومتون ی تیکه از وجود منو برای خودتون کردید
      سال 1398 ایشالله بهترین سال عمرتون باشه و شاد و سلامت کنار خانواده ی عزیزتون ، یه سال خوب رو تجربه کنید

      اخ که چقد دلم برات تنگ شده بود عزیز دلم لعنتی دوست داشتی دوست دارم تا ابد امیدوارم یکی از بهترین سال زندگیتو تجربه کنی

      سلام!

      حال همه‌ی ما خوب است

      ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،

      که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند

      با اين همه عمری اگر باقی بود

      طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم

      که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و

      نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

    4. Top | #37879
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      شروع شد
      365 روز جدید...نمیدونم چه چیزایی جلومه..نمیدونم چه اتفاقاتی قراره برام بیوفته..ولی میدونم امسال نباید مثل سالای قبل باشم..از هر نظر..میدونم که خدا کلی برنامه خوب برام داره به شرطی که مردش باشم و راه خودم رو بسازم ...
      باید از فردا شروع کنم..همونجوری که میخوام زندگیمو تغیر بدم و سبک جدیدی رو در پیش بگیرم(new life style) ..هدفم اینه سال دیگه این موقع به تموم هدفایی که دارم رسیده باشم با توکل و امید به خدای بزرگ و مهربون و با تلاش بی نظیر خودم
      وقتی میبینم مهم ترین دعای 99 درصد خانواده برای سال جدید قبولی من توی کنکوره(اون یه درصدم خواب بود) دیگه باس خیلی بی عرضه باشم که این کاررو براشون نکنم ...بابام میگه اون روز یه عید دیگه برای ماست..روزی که تو قبول بشی ...
      ..
      .
      حالا دیگه مهم ترین و بزرگترین هدف زندگیم توی سال 98 قبول شدن توی رشته دانشگاه مورد علاقمه...(رسیدن به دختر مورد علاقمم هست )
      کلی هدف خوب و قشنگ دارم برا 98...کلی برنامه و نقشه دارم براش ...حس خوبی دارم خداروشکر
      دلم روشنه..میدونم که قراره تغیر کنم وادم بشم.و به اهدافم برسم..همون آپدیتی که گفتم
      میرم که زندگیمو بسازم...زندگی واقعیمو
      ویرایش توسط SinaAhmadi : 01 فروردین 1398 در ساعت 02:57

    5. Top | #37880
      کاربر نیمه فعال

      نمایش مشخصات
      داره سالی واسم تموم میشه از همون اولش و حتی یکم قبل ترش یعنی نیمه دوم نود و شش مثل یه کابوس وحشتناک بود ....
      پر از شب نخوابیدن ها و درد وناراحتی و دیدن اتفاقات و کارایی از کسی که اصلا انتظارش رو نداشتم.سالی که تمام باورام فرو ریخت ...ولی هنوز هیچ چیزی رو به جاش نساختم و هیچ تصمیمی واسه جبران و در پاسخ به این کارا نگرفتم .
      گذاشتم وقتی کامل اروم شدم و جلوتر و بالاتر از اینجایی که هستم تصمیم بگیرم و اقدامی انجام بدم .
      صرفا با عوض شدن اسم و روحیه و دید پارسال قرار نیست چیزی عوض بشه ولی این سال برخلاف سال قبل بهتر شروع شده و سالی هست که بهش امید دارم و باید همه کارهایی که گفتم رو انجام بدم .
      .

      you can't kill spirit even if you try too​

    6. Top | #37881
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      چند دیقه قبل از تحویل سال اومدم تو اتاقم، درو از پشت بستم، چراغارو هم خاموش کردمو خودمو زدم به خواب
      نمی خواستم موقع تحویل سال به اصرار بابا و مامانم با داداشم (داداش سابق البته) و خانمش حرف بزنم
      از زندگیم حذفشون کردم، نمی خوام دوباره وارد زندگیم شن و با زخم زبوناشون تیکه تیکه م کنن
      به چند نفر که اکثر وقتا به یادشونم پیام دادم
      همین
      این بود عید نوروز من
      مث قبل دوباره از فرط تنهایی اومدم این جا پست می ذارم
      که چی بشه؟ خدای مجهول داند ... : )
      امیدوارم تو سال جدید این جارو برای همیشه ترک کنم و با تنهاییم کنار بیام ...
      قبلنا موقع خواب به این فک می کردم که اگه روحم صبح به بدنم برنگرده چی می شه (اون موقع به روح اعتقاد داشتم : ) ) اگه شب زلزله بشه و زیر آوار بمونم چی ولی الان موقع خواب به هیچ کدومشون فک نمی کنم
      شاید برا این که دیگه مرگ و زندگی تفاوت چندانی برام نداره ...
      چه قد خسته م، برم بالشمو بغل کنمو بخوابم ...

      ویرایش توسط It is POSSIBLE : 01 فروردین 1398 در ساعت 04:31

    7. Top | #37882
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      من تجربه ی های خیلی مهم از سال 97 دستگیرم شد
      آدم تجربه ی خودشو به بقیه بگه خیلی خوبه بنظرم
      لازم نیست همه یک سری اشتباهات رو کنن
      اشتباهامونو برای هم تعریف کنیم بدونیم عاقبتش چیه
      اگر برا خودمون پیش اومد، چیکار کنیم
      یکیش اینکه هیچوقت هیچوقت هیچوقت تو افسردگی و دپرسیاتون تصمیم نگیرید
      شما تو اون حالت هر تصمیمی که بگیرید، اطرافیانتون هم به احتمال زیاد برای اینکه حالتون از این بدتر نشه باهاتون همراه میشن و میگن کارت درسته
      بعدیش اینکه حسادت دخترونه (دختر به دختر) رو اصلا و ابدا دست کم نگیرید
      جنس حسادتا هم فرق داره
      دوزش هم تو آدما متفاوته
      ولی من جای اینکه ادمارو بسپرم به خدا و واگذار کردن و این پیرزن بازیا
      ی چیز خیلی مهم یاد گرفتم و اونم اینه که ما بعضی وقتا خودمون بقیه رو تحریک میکنیم که بهمون حسادت کنن و پشت بندش کارایی کنن که باعث آزارمون میشه
      هر آدمی لمش متفاوته
      منی که میدونم فلان دوست یا اطرافیانم رو چه چیزایی حساسن، نباید جلوروشون کارایی کنم که تحریک بشن
      اونا شاید آدمای بدی نباشن، ذات بد نداشته باشن
      اما حرف من باعث شه تحریک شن به کاری که نباید
      اینکه من یک رو بازی می‌کنم و هر چی که هستم رو نشون میدم پشت بندش نه جایزه ی نوبل برام میاره نه اسکار
      اینو اولین بار وقتی خیلی ناراحت بودم برای آرین تعریف کردم
      بعد برا خواهرم
      حالام بقیه
      اینو اصلا دست کم نگیرید
      مطمئنم اگر کسی به این تجربم گوش کنه خیلی موفق میشه
      دیگه اینکه حداقل یک آشنا نه حتی دوست
      تو همه ی شهرا سعی کنید داشته باشید
      خیلی خیلی بدرد میخوره
      اونم موقعی که اصلا فکرشو نمی‌کنید چنان بدردتون میخوره که بیا و ببین
      گارد نداشته باشید با آدمای جدید با فرهنگای خیلی متفاوت آشنا شین

      زیاد هم پس انداز نکنید
      شاید لذتی که تو آتیش زدن چندرغازت تو اون لحظه بدست میاری
      تو جمع کردن پول برا روز مبادا نباشه
      اونم تو کشوری که هر چی بخری سود کردی، چون سال بعدش بیشتر از دو برابر میشه قیمتش و تو میمونی با ی دهن باز که چی شد واقعا

      اولین روزه 98 عه
      خیلی دلم میخاد بهتر زندگی کنم این سال
      در حق خودم جبران کنم
      و دو سه نفر که بدجور بهشون بی تفاوت بودن
      ​تو به هیچکس غیر از خودت نیاز نداری

    8. Top | #37883
      کاربر باسابقه

      Khoshhalam
      نمایش مشخصات
      تا اینجای 98 که خوب بوده ..من راضی ام خدایاشکرت

    9. Top | #37884
      کاربر انجمن

      نمایش مشخصات
      بوی عیدی..بوی نو..بوی کاغذ رنگی..
      عیدتون مبارک..
      حسم؟
      احساس ترس..
      احساس یکمی هیجان..
      احساس دوست داشتن..
      و..
      امیدوارم سال خوبی را بسازیم..

    10. Top | #37885
      کاربر فعال

      نمایش مشخصات
      بهترين عيد عمرم رو داشتم
      ٩٨ شروع طوفاني و عالي داشت
      بدون شك سال پر دستاوردي واسم خواهد بود
      خيلي خوشحالم

    11. Top | #37886
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      بعضیا هستن مهربونیشون هم اثر عکس داره
      آدم خوش حال نمی شه که هیچ
      ناراحت هم می شه
      به خاطر زخمای عمیقی که تو گذشته به روح آدم زدن ...


    12. Top | #37887
      در انتظار تایید ایمیل

      Ashegh
      نمایش مشخصات
      حس گنگی دارم باز
      یه ویژگی تقریبا همیشگی دارم من ، بصورت ارادی حواسم رو معطوف چیزای دیگه میکنم که از چیزای دیگه تر دور باشه ذهنم
      کلا این چن روزم همش درگیر بودم تا فکر نکنم به عید.
      بخاطر وسواس نمیخوام فکر کنم. دیگه سعی میکنم هیچ تاریخی رو واسه خودم بولد نکنم
      همه چیز جریان سیال و پیوسته داره هیچی یه دفعه ای خوب یا بد نمیشه
      ولی روندی ک واضح میبینم روند بزرگتر شدنمه
      شاید تو مجازی هنوز رفتارام پخته و منطقی نیستن ولی تو واقعیت بنظرم خیلی اوکی شدم =))))
      نه کسی رو قضاوت میکنم نه بدرفتاری نه شوخی نابجا نه اذیت. سعی میکنم درک کنم. درک کنم ادما رو ، شرایطو. ارامشمو حفظ کنم و تصمیم درست بگیرم.
      بنظر خودم خیلی خوش برخورد میام ماشالا زبون نیس که
      انقدر هم دلم برا بچه ها ضعف میره که کم کم حس میکنم غیرعادیه -_-
      دیشب خیلی بد بود یه مقطعیش. بعد سال تحویل بهتر شدم باز.
      من چقد این شوهرعمه هامو دوس دارم خدا
      انقد بامزن
      عروسیم ک هست و این حرفا -_-
      صبح تا ۱۲ خواب بودم
      عجیب چسبید
      الان برگشتیم خونه ، مامانم تو راه _با اون لحن خاصش ک وقتایی که خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بکار میبرتش_ میگف : نگین! خیلی مهربونی.
      منم خر کیف شدم. بعد گفت منو ببخش اگه بعد بابات بیشتر مراقبت نبودم.
      در مورد قسمت دومش نظری ندارم چون فک میکنم نوع تربیت زیاد رو من تاثیری نذاشته :/ انگار از بچگیم میدونستم قراره چجوری بشم :/
      با وجود درد عمیق از ادمایی ک این چن روز دوباره پیششون بودم ، احساس میکنم پشتم دوباره گرمه.
      ایشالا پشتتون خالی نشه هیچ وخ .
      سال جدید هم میگم احسا س خاصی ندارم بهش
      فقط مطمئنم تکلیفم با رشته و دانشگاه مشخص میشه و برچسب ننگین پشت کنکور بودن از روم کنده میشه ! والا خب :/ انگار قتل کردن پشت کنکورا. همه یه طوری برخورد میکنن !
      درسم ک بحمدالله هنوز فرصت نشده .
      در کل بد نیستم
      ببینیم بقیش چی میشه

    13. Top | #37888
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      39a4a766-d108-4301-a5e2-25de07b326a1.jpg
      ​تو به هیچکس غیر از خودت نیاز نداری

    14. Top | #37889
      در انتظار تایید ایمیل

      Ashegh
      نمایش مشخصات
      نقل قول نوشته اصلی توسط Madmazel77 نمایش پست ها
      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: 39A4A766-D108-4301-A5E2-25DE07B326A1.jpg
مشاهده: 107
حجم: 46.1 کیلو بایت
      لایکم کن

    15. Top | #37890
      کاربر باسابقه

      نمایش مشخصات
      دیشب قبل از اینکه سال تحویل بشه گرفتم خوابیدم :/ امروزم به زور خودمو پای کتاب نگه داشتم : ( حس خاصی ندارم ...

    افراد آنلاین در تاپیک

    کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

    در حال حاضر 20 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربر و 20 مهمان)

    موضوعات مشابه

    1. ضد حال یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 222
      آخرين نوشته: 15 بهمن 1397, 18:36
    2. اگه یه تابلوی بزرگ تو آسمون بود که همه میدیدنش، روش چی مینوشتی؟
      توسط نیلگون_M5R در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 256
      آخرين نوشته: 27 آبان 1397, 15:57
    3. پاسخ: 180
      آخرين نوشته: 02 دی 1393, 00:39
    4. با جرئت هستید یا بچه ننه؟ و به نظرتون با جرئت بودن یعنی چی؟
      توسط جسیکا در انجمن تاپیکهای دنباله دار تفریحی (عدم شمارش پستها)
      پاسخ: 72
      آخرين نوشته: 26 شهریور 1393, 20:49
    5. چند درصد پایه وپیش بخونم تو تجربی؟
      توسط VCP در انجمن پرسش و پاسخ زیست شناسی
      پاسخ: 2
      آخرين نوشته: 28 دی 1392, 02:27

    کلمات کلیدی این موضوع




    آخرین مطالب سایت کنکور

  • تبلیغات متنی انجمن